همان گونه که در بخش اول مقالهی آشنایی با روشهای داستانسرایی در بازاریابی محتوا بیان کردیم، استفاده از تکنیک داستان سرایی یا Story telling در بازاریابی محتوامیتواند برای مخاطبان جذاب بوده و به آنان جهت تعامل با برند شما انگیزه بخشد.
در این مقاله به ادامهی تکنیکهای رایج در داستان سرایی و کپی رایتینگ اشاره خواهیم کرد.
روش Features, Advantage, Benefits) FAB) در تولید محتواهای محصول محور بهکار میرود. در این روش، صاحبان کسب و کار به جای تمرکز صرف بر ویژگیهای محصولات، از مزایا و ارزش محصولات خود میگویند.
ساختار این روش از داستان نویسی با الهام از نویسندگان قرن 19 ام ایجاد شده و شامل بخشهای زیر است:
ابداع کنندهی این مدل، Simon Sinek، معتقد است افراد بر اساس میزانی که به چراهایشان پاسخ میدهید، از محصولات شما استفاده میکنند و از نظر آنان، آنچه انجام میدهید نشان دهندهی باورهای شماست.
کمپانیهای بزرگی همچون اپل، از روش دایره طلایی جهت الهام بخشیدن به افراد و تحت تاثیر قرار دادن آنها استفاده میکنند.
دیل کارنگی، نویسندهی مشهور، معتقد است یک مدل سهمرحلهای برای جلب اعتماد، حذف استرس و نگرانی و به عمل واداشتن مخاطبان وجود دارد.
از این مدل سهمرحلهای، در نوشتن متنهای تبلیغاتی استفاده میشود. هر داستانی، به یک ستاره نیاز دارد تا توجه مخاطب را به خود جلب کند. سپس به کمک داستانهای زنجیروار وجذاب، مخاطب را به سمت هدفی خاص مانند فروش محصولات سوق داده و در نهایت مانند یک شکارچی، از قلاب خود استفاده کرده و در لحظهی مناسب مخاطب را به دام اندازد.
در این مدل، از 5 مرحله به عنوان مراحل اصلی در نوشتن متنهای اثرگذار یاد شده است.
در این سبک از نگارش، از هیچ الگوی از پیش تعیین شده یا نظم خاصی پیروی نمیشود. از مثالهای زیر میتوان به عنوان روشهای غیر خطی یاد کرد:
هنر شما به عنوان تولید کنندهی محتوا این است که اطلاعاتی با کیفیت را در قالب یک داستان، همراستا با مأموریت برند، در کمال صداقت و با رعایت اصول داستانسرایی در اختیار مخاطبان قرار دهید و توجه و اعتماد آنان را جلب کنید.
اکنون که با روشهای داستانسرایی آشنا شدید، با توجه به نوع کسب و کار و هویت برند خود، مناسبترین روش را برای نوشتن داستان برند خود انتخاب کنید. تیم حرفهایتولید محتوای آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، شما را در پیادهسازی بازاریابی محتوا با استفاده از داستانسرایی یاری میکند.
با توجه به گسترهی مخاطبان و تفاوت در پرسونای مشتریان بالقوه، غالباً استفاده از یک فرمول واحد در کپی رایتینگ و تولید محتوا، به ایجاد لید یا مشتریان راغب زیادی منجر نخواهد شد. یکی از اهداف تولید کنندگان محتوا و کپیرایترها، جذب و متقاعد کردن مخاطب برای انجام عملی خاص مانند کلیک کردن و یا بازنشر محتواست. یک محتوای جذاب، پتانسیل بسیاری برای وایرال شدن دارد. تکنیک داستان سرایی یا Story telling در بازاریابی محتوا میتواند نقش بسزایی در جذب مخاطب و انگیزه بخشیدن به وی جهت تعامل با شما و برندتان داشته باشد. داستانها در مقابل آمار و ارقام، عموماً بسیار بیشتر در ذهن مردم باقی میمانند و دهان به دهان نقل میگردند. ظهور شبکههای اجتماعی و گسترش استفاده از آنها توسط افراد، سبب شده تا بستر مناسبی برای انتشار دادن محتوا و خصوصاً داستانها توسط مخاطبان به وجود آید. هنر شما به عنوان تولید کنندهی محتوا این است که اطلاعاتی با کیفیت را در قالب یک داستان، همراستا با مأموریت برند، در کمال صداقت و با رعایت اصول داستانسرایی در اختیار مخاطبان قرار دهید و توجه و اعتماد آنان را جلب کنید.
در این مقاله سعی داریم به برخی از تکنیکهای رایج در داستان سرایی و کپی رایتینگ اشاره کنیم.
روش (BAB (Before, After, Bridge یکی از پرکاربردترین و سادهترین فرمولهایی است که در کپیرایتینگ و داستانسرایی بهکار میرود و شامل 3 گام است:
به عقیدهی Andy Raskin، که در زمینهی داستانسرایی استراتژیک به شرکتهای بزرگ مشاوره میدهد، به کارگیری مدل 5 مرحلهای زیر در بازاریابی فروش بسیار موثر است.
با توجه به صنعت خود، یکی از تغیرات اساسی و مورد نیاز را بیان کرده و حس نیاز و فوریت را در مخاطب برانگیخته کنید.
از کسب و کارهایی صحبت کنید که خود را با تغییرات پیشرو تطبیق خواهند داد و پیروز میدان خواهند بود. در غیر این صورت، نخواهند توانست در بازار پررقیب دوام بیاورند.
اکنون نوبت به آن رسیده است که از دستآوردها و احساس رضایت آنها پس از استفاده از محصول خود تعریف کرده و بر این نکته تاکید کنید که بدون کمک شما، دست یافتن به این شرایط غیر ممکن خواهد بود.
در این مرحله، محصول یا خدمت خود را به عنوان راه رسیدن به شرایط آرمانی معرفی کنید.
در نهایت با ذکر سرنخهایی سعی در جلب اعتماد و اطمینان خاطر مخاطبان داشته باشید.
آنچه میتوان به طور خلاصه از روشهای فوق دریافت، این است که با توجه به هویت برند و شناخت پرسونای مخاطب، به جای نوشتن متنهایی که صرفاً حاوی مشخصات و جزئیات محصول یا خدمت خود و دستورالعملها هستند، احساسات مخاطب را درگیر نمایید. سپس با درک مسائل و چالشهای روزمرهی آنان، برای ارائه راه حلهای مفید و کاربردی تلاش کنید. در این حالت، مشتریان بالقوه احساس ارزشمند بودن خواهند داشت و پتانسیل تبدیل شدن به مشتریان بالفعل و در دراز مدت مشتریان وفادار در آنها ایجاد خواهد شد. آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، استراتژی مناسب تولید محتوای متناسب با برند شما را برای تولید محتوای جذاب و با کیفیت با استفاده از روشهای مختلف از جمله داستانسرایی، بهکار میگیرد.
سفر مشتری یا Customer journey، ابتدا تا انتهای مراحل اینگیجمنت مشتری با کسبوکار ما است. ابتدای این سفر میتواند جلب توجه مشتری بهوسیله تبلیغات و انتهای آن شاید کنار گذاشتن ما و شروع یک سفر جدید با رقبای ما باشد. تعیین یک نقشه راه برای سفر مشتری، برای موفقیت کسبوکارمان ضرورت دارد بهعلاوه اینکه روی بهبود تجربه و ارتباط ما با مشتری اثرگذار است و راههای متفاوتی که مخاطب میتواند برای مواجهه با برند ما انتخاب کند را نشان میدهد. نقشه سفر مشتری کمک میکند تا از حرکات و تجارب مشتری در خلال گذر از قیف فروش، آگاهی داشته باشیم. یکی از نکات مهم در نقشهبرداری از این مسیر، توجه به پرسونای مخاطب، مدت زمان تعامل با برند، کانالهای ارتباطی، اولین برخورد و آخرین برخورد او است. باید در نظر داشته باشیم که اولین برخورد ساده اتفاق نمیافتد، چرا که مشتری روزانه با تبلیغات زیادی از طرف دیگر رقبای ما در تماس است. توجه به لحظههای حقیقت در هر نقطه از سفر مشتری بسیار اهمیت دارد.
تمرکز نقشه سفر روی مدلهای ذهنی، رفتار مصرفکننده و تعاملات او با کسبوکارها است. همچنین به ما کمک می کند تا بدانیم برند ما از دید مشتریان چگونه است، آنها از چه کانالهای ارتباطیای استفاده میکنند و در نهایت برنامه ما برای بهبود تجربه مشتری چیست. با یک نقشه سفر فکر شده میتوان دریافت که کدام کانالها برای تبدیل مشتریان فعلی به مشتریان وفادار موثرتر هستند.
در دنیای امروز که فضای آنلاین به سرعت در حال گسترش است، اکثر سفرهای مشتری نیز به صورت آنلاین اتفاق میافتد! در نتیجه نیاز داریم تا برای رقابت با دیگران، محتوایی مناسب با پلتفرم و نیازشان را در اختیار آنها قرار بدهیم. به علاوه، در گذشته تمرکز بازاریابها روی ویژگیهای به خصوص محصولات بود اما امروزه، توجه و تمرکز بیشتر روی پاسخی است که محصول میتواند به نیاز مشتری بدهد.
برای دستیابی به یک نتیجه دلخواه، بهتر است مراحل زیر را مد نظر داشته باشیم:
از طریق استراتژیهای بازاریابی و محتوایی که ارائه میدهیم، میتوانیم مخاطب را به سمت قیف فروش هدایت و او را به اقدام برای خرید، ترغیب کنیم. علاوه بر قیف فروش که هم به بازاریابی سنتی معنا میبخشد و هم در بازاریابی به روشهای نوین کاربردی است، کانالهای ارتباطی متعددی برای برقراری ارتباط با مشتری وجود دارد که سفر را در دنیای دیجیتال، متفاوت تر از گذشته کرده است.
نقاط تماس یا Touchpoint های یک مشتری لحظاتی است که او تصمیم میگیرد با برند ما ارتباط برقرار کند؛ سه لحظه قبل از خرید، هنگام خرید و بعد از خرید که رضایت و خرسندی مشتری در هر سه مقطع بسیار اهمیت دارد. بهترین راه برای پیدا کردن نقاط تماس این است که خود را جای مشتریای بگذاریم که تا به حال محصول و خدمت ما را امتحان نکرده است هرچند که به دلیل تفاوتهای فردی، توجه به نیازها و تمایلات مشتری کار بسیار پیچیدهای است بهعلاوه اینکه دلایل متعددی وجود دارد تا یک مشتری فرآیند خرید خود را به سرانجام برساند.
مخاطبان ترجیح میدهند سفرشان تا حد امکان ساده باشد در نتیجه نقاط تماس متعدد در فرآیند خرید مشتری، اینگیجمنت او را افزایش میدهد. برای سهولت دسترسی مشتری به محصولات، خدمات و افزایش آگاهی نسبت به برند، نیاز داریم تا حضورمان را در شبکههای اجتماعی و کانالهای ارتباطی نیز گسترش بدهیم؛ از این طریق میتوانیم در نظر مشتری پررنگتر جلوه کنیم و دیگر رقبا را به حاشیه بکشانیم.
بعد از شناسایی نقطههای تماس احتمالی، دستهبندی آنها و طراحی یک نقشه سفر، زمان آن رسیده است که یافتههای جدیدمان را اجرا کنیم. برای اجرای درست این نقشه به ابزاری چون Google Analytics احتیاج داریم تا سفر مشتری را زیرنظر داشته باشیم، میزان ارتباط او با برندمان را آنالیز کنیم و در صورت نیاز در مرحله بعدی، بهبودهای لازم را انجام دهیم.
با توجه به تغییرات تکنولوژی باید نسبت به این مسئله آگاهی داشته باشیم و تغیرات مخاطب را درک کنیم و همگام با آنها به نیاز مخاطب پاسخ بدهیم. بعد از شناسایی نقاط تماس ها در طول مسیر مشتری، بهتر است نگاه کلنگر داشته باشیم تا بدانیم ممکن است چه موانعی پیشروی مشتری باشد. و بعد در صورت نیاز، میتوانیم بازنگری داشته باشیم و اصلاحات مورد نیاز را اعمال کنیم. همچنین با در نظر گرفتن زمان به صورت پیوسته، میتوانیم چرخه حرکت مشتری را در نظر بگیریم و با توجه به شکافهای موجود، نقشه سفر مشتری را بهینهسازی کنیم.
شرکت تبلیغاتی مات تلاش میکند تا با طراحی نقشه سفر، کسبوکارتان را در نگاه مشتری متمایز کند.
ممکن است بارها بعد از تماشای یک تبلیغ، بغض کرده باشیم یا به اصطلاح موی تنمان سیخ شده باشد و احساساتی شده باشیم. این دقیقا همان کاری است که Emotional Branding با مخاطب انجام میدهد.
Emotional Branding یا برندسازی احساسی، عاطفی و یا هیجانی مدلی است که برای نفوذ به قلب مشتری از آن استفاده میکنیم. برندسازی احساسی به جای توجه به تصمیمات عقلایی افراد، به تصمیمات احساسی او توجه میکند و برای ایجاد رابطه بین مشتری و برند، روی هدفها، نیازها، خواستهها و تمایلات که همگی تحت تاثیر ناخودآگاه انسان هستند، تمرکز میکند. یکی از راههای تبدیل مخاطب به مشتری وفادار، درگیر کردن احساسات و عواطف اولیه او و پاسخ به موقع به نیازهایی است که دارد. هر قدر احساسات مثبت مشتری نسبت به برند ما بیشتر باشد، امکان وفادار ماندن او نیز بیشتر میشود.
طبق تحقیقات انجام شده افراد در تصمیمگیری برای خرید، نسبت به اطلاعات و نیازشان، بیشتر به علاقه و احساساتشان اتکا میکنند. در گذشته نیز تمرکز بازاریابان روی تصمیمگیریهای عقلایی مصرف کننده بود اما امروزه تمرکز بیشتر روی تصمیمگیریهای احساسی افراد است. Emotional Branding از احساساتی مثل عشق، حسادت و غرور برای تحریک مخاطب استفاده میکند چرا که افراد معمولا خود را با برندی که از آن خرید میکنند معرفی میکنند، یا از روی حسادت خرید خود را انجام میدهند، در صورتی که تصمیمهای عقلایی معمولا از منفعتی که یک محصول برای ما دارد، نشات میگیرد.
برای برندسازی احساسی بهتر است این دو نکته را مد نظر قرار بدهیم:
Emotional Branding کمک میکند تا به برندمان شخصیت و ارزش ببخشیم، داستان آن را برای برانگیختن مخاطب تعریف کنیم و آگاهی نسبت به برندمان را افزایش دهیم.
برندها شخصیت خودشان را دارند و روی عواطف افراد به صورت متفاوت اثر میگذارند. در نتیجه بازاریابها میتوانند با استفاده از المانهای برندشان، روی مواردی مثل تبلیغات، بسته بندی و فروش تمرکز کنند و برای اثرگذاری بیشتر و تحریک احساسات، پرسونای مخاطب را شناسایی کنند و مطابق با آن به نیازها و علایق او پاسخ بدهند. باید بدانیم مخاطبان ما چه تعدادی هستند، به کدام برند تمایل بیشتری نشان میدهند، چه حسی به برند ما دارند، نیازشان در یک مقطع زمانی خاص چیست و … . درست مثل کاری که کمپانی اپل با مشتریان خود انجام داده است. این کمپانی نیاز مشتریان خود به تنوع و همگامی با تکنولوژیهای جدید را درک کرده و این حس را القا کرده است که آنها بخشی از کمپانی بزرگ اپل هستند.
همینطور با تعریف شخصیت برند میتوانیم خودمان را از دیگر رقبا متمایز کنیم و در چشم مخاطب نیز در مقایسه با دیگر برندها متفاوت به نظر برسیم؛ هرچند که موفقیت و تمایز یک برند تنها تحت تاثیر شناخت سریع لوگو توسط مخاطب نیست، بلکه تحت تاثیر ارتباطی است که میان مخاطب و برند شکل گرفته است. معمولا برندهایی که برندسازی احساسی قوی دارند، شناخته شدهتر هستند و نیاز کمتری به معرفی دارند. البته باید در نظر داشته باشیم که این موضوع پروسهای زمانبر است و برای نفوذ در احساسات مشتری نیاز به تکرار دارد.
برای اجرای Emotional Branding موفق نیاز داریم روی زندگی روزمره افراد تمرکز کنیم. یک مثال بارز و موفق برندسازی احساسی، کمپانی نایکی است که در تبلیغاتاش هیجان و احساسات مخاطب را درگیر میکند و از زندگی روزمره افراد عادی یک داستان هیجانانگیز میسازد.
در بازاریابی، معمولا تمرکز برندها روی حس بینایی و جلوههای بصری است در صورتی که برای موفقیت نیاز داریم به جزئیات توجه کنیم و متناسب با محصول و خدمتی که ارائه میدهیم، به همه حواس پنجگانه توجه کنیم. شنیدن، بوییدن، لمس کردن و مزه کردن همگی فاکتورهایی هستند که به هویت برند، استقلال میبخشند. بستهبندی احساسی و تبلیغات احساسی از مواردی هستند که در Emotional Branding بسیار کاربرد دارند. همچنین برای عملکرد بهتر میتوان از نورومارکتینگ که در بلاگهای گذشته به آن پرداختیم، استفاده کرد.
آژانس تبلیغات بازاریابی و برند مات تلاش میکند تا با تدوین استراتژی و برنامههای جامع بازاریابی ارتباطی شما را در مسیر تحقق اهدافتان یاری کند.
مدل بازاریابی AIDA بر اساس روانشناسی تبلیغات و رفتار مصرفکننده، در حدود 100 سال قبل طراحی و رفتهرفته به شکل امروزیAIDAS تکمیل شده است. این مدل به شما کمک میکند که نحوهی ارتباط با مشتریان خود را در کمپینهای مختلف بازاریابی سنتی و دیجیتال، از پیش برنامهریزی کنید. هدف نهایی این مدل، جلب مخاطب و افزایش فروش است که در بلند مدت در صورت فراهم کردن رضایت مشتریان، به وفاداری مشتریان میانجامد. مدل AIDAS، مراحل سفر مشتری را مانند یک قیف 5 مرحلهای در نظر گرفته است. این مراحل شامل Attention (جلب توجه مخاطب)، Interest (ایجاد علاقه در مخاطب)، Desire (ایجاد تمایل و اشتیاق در مخاطب)، Action (تصمیمگرفتن به انجام عمل) و در نهایت Satisfaction (رضایت مشتری) هستند.
در قدم اول، باید از روشهای مختلف، توجه مخاطبان را به خود جلب کنید. برخی منابع از این گام به عنوان Awareness یا آگاهی نیز یاد کردهاند. دیده شدن توسط مخاطب در تبلیغات معادل پروموشن است. در این مرحله باید بدانید چگونه باید به مخاطبان هدف خود دسترسی پیدا کنید و آنها را از محصول یا خدمت خود آگاه سازید، از چه ابزار و چه نوع پیامهایی برای جلب توجه مخاطبان استفاده میکنید. برای دیده شدن تبلیغات، میتوانید مکان یا شرایطی خاص و غیر قابل پیشبینی را برای این کار انتخاب کنید، از تیترهای جذاب در متن تبلیغات استفاده کرده و یا برای مخاطبان هدف پیامهای شخصیسازی شده ارسال نمایید. برای اینکه این کار را به بهترین نحو انجام دهید، باید با پرسونای مخاطب آشنایی داشته باشید تا به یک زبان مشترک با آنها دست یابید. در این مرحله، آگاهی از برند افزایش یافته و امکان تبدیل بازدید کننده (Visitor) به لید (مشتری راغب) وجود دارد. در دیجیتال مارکتینگ از راههای مختلفی مانند فعالیت در شبکههای اجتماعی، بهینهسازی موتورهای جست و جو و گوگل ادوردز برای جذب ترافیک و جلب توجه مخاطبان استفاده میشود.
پس از اینکه مخاطب از برند، محصول یا خدمت شما آگاه شد، نوبت به آن میرسد که او را به سمت داشتن اطلاعات بیشتر و تحقیق و بررسی درباره خدمت یا محصول خود ترغیب کنید. میتوانید با استفاده از استراتژیهای تولید محتوا، متناسب با رسانههای تبلیغاتی آنلاین یا آفلاین، محتوای جذاب و کاربردی تولید کنید. برای مثال، فعالیت در شبکههای اجتماعی، نوشتن مقالات مفید، استفاده از عکسها و ویدیوهای جذاب و آموزشی، میتوانند در این مرحله راهکارهای مناسبی باشند. به علاوه میتوانید از سوابق قبلی خود و یا نظرات مثبت مشتریان (Testimonials) برای نشان دادن اعتبار خود استفاده نمایید.
حال که مخاطب به شما علاقهمند شده است، باید در او تمایل و اشتیاق بیشتری جهت تجربه و استفاده کردن از محصول یا خدمت خود ایجاد کنید. در این مرحله باید مخاطب را از لحاظ احساسی تحت تاثیر قرار دهید. از نقاط تمایز برند خود بگویید، به نحوی که احساس نیاز شدیدی در وی ایجاد شود. میتوانید از روشهایی مانند ارائهی برخی خدمات رایگان، پاسخ دادن کارشناسانه و با حوصله به سوالات آنها، بیان مطالعات موردی و تایید افراد معتبر و مشهور استفاده کنید. فضای آنلاین خصوصاً شبکههای اجتماعی، فضای بسیار مناسبی برای تعامل با مخاطبان ایجاد کردهاند. همچنین در این مرحله میتوانید از اینفلوئنسرها کمک بگیرید.
حال که اشتیاق زیادی در مشتری بالقوهی شما ایجاد شده، زمان مناسبی برای فروش و Conversion است. در این مرحله باید برای بهینهسازی تمامی کانالهای بازاریابی خود برنامهریزی کنید. تبلیغات آنلاین یا آفلاین شما باید در نهایت مخاطب را به انجام یک عمل خاص هدایت کند. طراحی و جانمایی مناسب دکمههای فراخوان (CTA) و همچنین طراحی بهینه لندینگ پیج یا صفحه فرود، از مواردی هستند که اجرای آنها در دیجیتال مارکتینگ ضروری است. مخاطب باید احساس کند که از جانب شما برای خرید کردن حمایت خواهد شد. ضمانت بازگشت وجه یکی از استراتژیهای بسیار اثربخش در این قسمت است. توجه کنید که حتی در موفقترین کمپینهای تبلیغاتی 100% از مخاطبان به این مرحله نمیرسند، اما تاثیر و پیامی که از برند شما به آنها منتقل شده مهم است.
این مرحله از مدل AIDAS، معمولاً در زمان طولانیتری نسبت به مراحل قبل برای مشتری اتفاق میافتد. ایجاد رابطهی بلند مدت با مشتریان پس از خرید، به آنان جهت وفادار ماندن به برند شما انگیزه میدهد. رضایت مشتری علاوه بر تکرار خرید، باعث میشود از طریق بازاریابی دهان به دهان محصول یا خدمت شما را به دیگر افراد معرفی کند. بنابراین، علاوه بر حفظ کیفیت محصولات و خدمات، باید در حوزهی خدمات پس از فروش و استراتژیهای وفادارسازی مشتری برنامهریزی و نظارت مستمر داشته باشید. استفاده از نظرسنجیها، اهدای جوایز، ارسال پیامها یا هدایای مناسبتی، شرکت دادن مشتریان در نظرسنجیها و تخفیفات وفاداری، از جمله مثالهایی در این رابطه هستند.
هدف از پیادهسازی مدل AIDAS در بازاریابی، برنامهریزی برای چگونگی تعامل با مشتریان بالقوه جهت تبدیل آنها به مشتریان بالفعل و در نهایت وفادار است. شرکت تبلیغاتی مات با ارائهی کلیه خدمات بازاریابی، شما را در پیادهسازی استراتژیهای بازاریابی و تبلیغات یاری میکند.