شبکههای اجتماعی، بستر بسیار مناسبی برای بازاریابان فراهم کردهاند، چرا که از این طریق میتوانند سریعتر به اهداف خود دست یابند. آنها خواهند توانست با بودجهی نسبتاً کمتری با مشتریان بالقوه و بالفعل (مخاطبان هدف) خود تعامل دوسویه داشته باشند، آگاهی از برند را افزایش دهند و لید تولید کنند. در همین راستا، ترافیک وبسایت افزایش پیدا خواهد کرد و مشتریان به قیف فروش هدایت میشوند. این روند به افزایش نرخ بازگشت سرمایه (ROI) کمک میکند. به علاوه، مخاطبان در شبکههای اجتماعی به راحتی میتوانند مطالب دلخواه و جذاب و کاربردی را به اشتراک بگذارند. بنابراین یک محتوای جذاب به راحتی در شبکههای اجتماعی وایرال میشود. بازاریابی در شبکههای اجتماعی، یکی از روشهای جذاب بازاریابی درونی یا Inbound Marketing است که بازدهی نسبتاً بالایی دارد.
برای بسیاری از برندها، فعالیت در شبکههای اجتماعی، یکی از اجزای اصلی استراتژی دیجیتال مارکتینگ است. به کارگیری یک استراتژی خوب و خلاقانه، میتواند رشدچشمگیری در کسب و کار شما ایجاد کرده و جایگاه شما را در صنعت در مقایسه با رقبا بهبود بخشد. اما اجرای برنامههای اشتباه و غیر اصولی ممکن است آسیب زیادی به کسب و کار شما برساند. این نوع بازاریابی سبب میشود با افراد بسیار زیادی در سراسر دنیا ارتباط برقرار کنید و مشتریان وفادار را افزایش دهید.
اهداف، چالشها و معیارهای ارزیابی بازاریابی در شبکههای اجتماعی را تعیین کنید. این اهداف میتوانند شامل افزایش آگاهی از برند، ارتباط قویتر و مستمر با مخاطبان، افزایش فروش و افزایش ترافیک وبسایت باشند. در این مرحله لازم است وضعیت فعلی کسب و کار خود را از نظر معیارهای مهم مورد نظرتان بررسی کرده و جایگاه فعلی خود را در دنیای دیجیتال ارزیابی کنید. سپس باید تعیین کنید چه اندازه میتوانید به این کار زمان اختصاص دهید، چه منابعی در اختیار دارید؟ آیا خودتان این کار را انجام میدهید و یا به اشخاص دیگری میسپارید؟ و در نهایت چقدر بودجه لازم دارید؟
رقبای خود را شناسایی کنید. با بررسی و تحلیل فعالیتهای آنها در بازاریابی دیجیتال، میتوانید از موفقیتها و شکستهای آنها درس بگیرید.
مخاطبان هدف خود را تعیین کنید و سپس شبکههای اجتماعی متناسب با آنها را انتخاب نمایید. برخی اوقات خصوصیات دموگرافیک مخاطبان نقش عمدهای در انتخاب شبکه اجتماعی مورد نظر شما خواهد داشت.
متناسب با شبکه اجتماعی و مخاطبان هدف، محتوا تولید کنید. تلاش کنید با ارائهی اطلاعات خاص و مفید آموزشی، به مخاطب آگاهی دهید و از نظرات آنها بهره ببرید. تولید محتوای بصری جذاب و خلاقانه، سبب جذب مخاطبان میشود. به علاوه، شناسایی روند (ترند) رایج جامعه و سلیقهی مخاطبان میتواند به شما در انتخاب نوع و موضوع محتوا، کمک کند. بهتر است از هشتگهای مرتبط برای هر پست و یا محتوا، استفاده کنید. هشتگها مانند برچسب هستند و علاوه بر اینکه به مخاطب پیام محتوا را میرسانند، باعث میشوند کسانی که آن هشتگ را جست و جو میکنند، به سرعت مطلب را بیابند.
نتایج را با توجه به اهداف و معیارهای خود به طور مستمر ارزیابی کرده و بهبود دهید.
آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، به شما و کسب و کارتان جهت بازاریابی اثر بخش در شبکههای اجتماعی کمک میکند.
در این بلاگ قصد داریم به لحظههای حقیقت که پیشتر به آنها پرداختهایم، نگاهی اجمالی داشته باشیم.
در ابتدا بهتر است بدانیم که لحظه اول و دوم حقیقت در سال 2005 توسط آلن جورج لفلی مدیرعامل شرکت پی اند جی مطرح شد و بعدتر در سال 2011 گوگل لحظه صفرم حقیقت را ارائه کرد.
اولین لحظهای که به آن میپردازیم، لحظه قبل از لحظه صفرم است؛ زمانی که مشتری نیاز بالقوه دارد و هنوز شروع به جستجو نکرده است؛ لحظهای قبل از اینکه مشتری تصمیم بگیرد، دلیلی برای انتخاب ما داشته باشد و از میان رقبا به سمت ما تمایل پیدا کند. در این لحظه میتوانیم برای مخاطبانمان نیازی جدید را ایجاد کنیم. برای مثال شرکت اپل در سال 2010 با وجود گوشیهای هوشمند و همچنین لپتاپ، آیپد را به بازار معرفی کرد و نیاز جدیدی را در مخاطبان خود شکل داد.
لحظه بعدی اصطلاحی است که توسط گوگل ارائه شد؛ لحظه صفرم حقیقت. زمانی که فرد برای استفاده از یک کالا یا خدمت درباره آن در موتورهای جستجو به تحقیق میپردازد و از نظر دیگر افراد تاثیر میپذیرد. طبق آمار ارائه شده توسط گوگل، 88% از افراد در آمریکا، قبل از استفاده از محصولات و خدمات به جستجوی کالای مورد نظر خود میپردازند. در این مقطع رسانههای اجتماعی مانند اینستاگرم، تلگرام و … نقش مهم و تاثیرگذاری روی روند تصمیمگیری افراد دارند.
مرحله بعد، لحظه اول حقیقت است که مشتری تصمیم خود را میگیرد و برای خرید اقدام میکند و بعد از جستجو در لحظه صفرم حقیقت، میان گزینههای موجود، دست به انتخاب میزند. لحظه اول حقیقت لحظه برخورد مشتری با محصول است. پروسه تصمیمگیری و انتخاب 3 الی 5 ثانیه از وقت مشتری را صرف میکند؛ در نتیجه روی عوامل تاثیرگذاری مثل بستهبندی، قیمت، گارانتی و … باید تمرکز بیشتری داشته باشیم.
لحظه بعدی لحظه دوم حقیقت است؛ لحظهای که مشتری به تجربه محصول یا خدمت ما میپردازد. اگر این تجربه مثبت باشد فرد دوباره تجربهاش را تکرار میکند اما اگر این تجربه منفی باشد، به سراغ محصولات رقبا میرود. در این مرحله نیاز به تمرکز بیشتری روی کیفیت محصولات و خدماتمان داریم.
مرحله بعدی، لحظه سوم حقیقت است؛ زمانی که مشتری نسبت به تجربه مثبت یا منفی کسب شده، بازخوردش را ارائه میکند. قابلیت محصولات ما برای رفع نیاز مشتری و همچنین تلاش ما برای ایجاد یک تجربه لذتبخش در خلال فروش، پاسخ احساسی مشتری ما را شکل میدهد. در این لحظه نباید از اهمیت بازاریابی دهان به دهان غافل بود. این نوع بازاریابی یکی از کمهزینهترین و در عین حال اثربخشترین راهها برای جذب مشتری است؛ چرا که بازخورد مثبت مشتری و پیشنهاد برند ما به دیگران از سمت او تاثیر زیادی روی پروسه Lead Generation خواهد داشت.
در همه مراحل باید به مدیریت تجربه مشتری و مدیریت ارتباط با مشتری توجه داشته باشیم. مدیریت درست هر لحظه و در اولویت قرار دادن نیازهای مشتری قبل از هر گزینه دیگری، به ما در داشتن مشتری وفادار کمک میکند.
پیش از این، با مفهوم هک رشد آشنا شدید. در این مقاله قصد داریم به چند نمونه هک رشد در کسب و کارها اشاره کنیم.
کمپانی دراپ باکس، یکی از شرکتهای معروف و خلاق در زمینهی پیادهسازی تاکتیکهای هک رشد است. دراپ باکس به اعضای خود در ازای دعوت از دوستان و آشنایان، فضای ابری رایگان هدیه میدهد. همچنین افراد میتوانند از طریق لینک کردن اکانتشان به فیسبوک و توییتر، و انتشار اطلاعات در مورد دراپ باکس در این شبکههای اجتماعی، فضای رایگان جهت ذخیره کردن اطلاعات دریافت کنند. Dropbox با استفاده از این روش (Referral marketing)، بدون نیاز به پرداخت هزینه، به طرز چشمگیری رشد داشته و توانسته اعضای فعال زیادی دریافت کند. به طور مثال در کمتر از دو سال، در حدود 40 برابر عضو دریافت کرد. همچنین Dropbox از طریق روشهای دیگری برای برخی فعالیتها مانند شروع به کار، آپلود عکسها از دوربین، فالو کردن صفحه دراپ باکس در توییتر و… کاربران را تشویق کرده و به آنها حجم رایگان هدیه میدهد.
Square، یک شرکت استارتآپی فعال در زمینهی فینتک است که در سال 2009 محصول جذاب و کاربردی خود را به بازار معرفی کرد. محصول آنها یک قطعهی سختافزاری کوچک است که مانند دستگاه کارت خوان همراه عمل کرده و به جک هدفون موبایل و یا به صورت بیسیم به گوشی متصل میشود. این ابزار توانسته مشکل عمدهی کسب و کارهای کوچک را حل کند، چرا که دریافت مجوز دستگاه کارت خوان، کاری بسیار زمانبر و پرهزینه بود و به همین دلیل، کسب و کارهای کوچک بسیاری از مشتریان خود را به علت همراه نداشتن پول نقد، از دست میدادند. یکی از صاحبان استارت آپ Square، با توجه به نفوذ بالایی که در رسانهها داشت، برای جذب مخاطب، در سایتهای تکنولوژی رپورتاژ آگهی منتشر کرد. قدم مهم بعدیSquare در راستای رشد، انتخاب همکاران استراتژیک بود. بستن قرارداد همکاری با شرکت اپل و فروش محصول Square با قیمت بسیار مناسب در فروشگاههای اپل یک اقدام بسیار اثرگذار برای شناختهشدن این محصول بود. به علاوه، همکاری با شرکت Visa به عنوان یک سرمایهگذار بسیار معتبر و معروف، گام مهمی در جلب اعتماد مشتریان و کسب اعتبار بیشتر بود. همکاری با این دو برند خوشنام، تاثیر بسزایی در رشد Square داشت.
بازنشر محتوا در شبکههای اجتماعی و منشن کردن دوستان، از ایدههای موثر در هک رشد است که در وبسایت تخفیف گروهی Groupon نیز به کار گرفته شده است. به علت اینکه تخفیفها تاریخ انقضا دارند، حس فوریت در کاربر برانگیخته میشود و در نتیجه اگر سریعاً اقدام به انتشار لینک و یا خریدن آن نکند، ممکن است زمان استفاده از کوپن تخفیف به اتمام برسد. به علاوه، در صورت انتشار لینک کوپن تخفیف و خریداری آن توسط دوستان و آشنایان شما، علاوه بر اینکه Groupon به هدف خود، یعنی افزایش تعداد اعضا دست مییابد، 10 دلار به شما پاداش میدهد. ارسال ایمیلهای روزانه و ارائهی پکیجهای تخفیف مخصوص استفادهی چند نفر، از دیگر روشهایی است که Groupon برای جذب کاربر فعال استفاده میکند.
وبسایت Hobspot از نشر محتوای کاربردی و فراهم کردن امکان استفاده از برخی ابزارهای کاربردی به صورت رایگان، به عنوان تاکتیکهای هک رشد استفاده کرده و نتیجهی خوبی دریافت کرده است. تمرکز این وبسایت همواره بر تولید محتوای ارزشمند و تولید وبینار در حوزهی بازاریابی و فروش بوده است. استفادهی به موقع و مناسب از CTA نیز در جذب کاربران به خواندن مقالات جدید و بازدید از صفحات گوناگون کمک کرده است. به علاوه، Hubspot ابزارهای رایگانی مانند Website Grader را در اختیار شما میگذارد که از آن جهت آنالیز وبسایت، سنجش میزان کاربر پسند بودن محیط، طراحی واکنشگرا و سرعت وبسایت استفاده میشود و در بهینهسازی به شما کمک میکند.
PayPal با استفاده از دو تکنیک اصلی، توانست رشد چشمگیری داشته باشد. PayPal به ازای دعوت دوستان، به مشتری جدید و شخصی که او را دعوت کرده بود، 10 دلار پاداش در نظر میگرفت. با وجود اینکه این کار حدود 60 میلیون دلار برای PayPal هزینه داشت، اما ROI را به میزان زیادی افزایش داد. تکنیک بسیار موثر دیگر، همکاری با eBay بود. در این همکاری، PayPal قراردادی با eBay منعقد کرد که طبق این قرارداد، فروشندگان به شرط انجام تمام تراکنشهایشان از طریق PayPal، اجازه داشتند لوگوی PayPal را در سایت خود قرار دهند. قرار گرفتن نام PayPal در کنار نامهای شناخته شدهای مانند Visa، باعث جلب اعتماد مشتریان، محبوبیت و شهرت هرچه بیشتر آن شد. همچنین PayPal همواره در راستای رشد مستمر و حفظ جایگاه خود، استراتژیهایی برای اضافه کردن قابلیتها و سرویسهای جدید برای مشتریان و همچنین همکاری با بانکها و موسسات اعتباری مانند مسترکارت و ویزا در نظر دارد. PayPal استراتژی رشد خود را بر افزایش اکانتهای فعال مشتریان و تعداد تراکنشهای آنها متمرکز کرده است.
نکتهی مهم در مورد موارد اشاره شده در این مقاله، این است که تمامی آنها محصولی با ارزش و با کیفیت داشتند که ویژگیهای بارز آن محصول، بستر مناسبی جهت رشد، افزایش نرخ تبدیل کاربر به مشتری وفادار و افزایش ROI فراهم کرده است. بنابراین، پیشنیاز رشد، ارائهی محصول و یا خدمتی متمایز و ارزشمند است.
این روزها اصطلاح هک رشد، زیاد به گوش میخورد. شاید به نظر بیاید هک رشد، صرفاً یک نام جدید برای روشهای قدیمی بازاریابی است، اما باید گفت اینطور نیست. هک رشد یا خلق رشد، در واقع یکی از شیوههای کارآمد، سریع و کمهزینهی بازاریابی، در مقایسه با روشهای معمول است. در این روش، تمرکز صرفاً بر روی رشد کسب و کار است. دیدگاه هک رشد باید در کل سازمان نهادینه شده و خصوصاً در استارتآپها به عنوان یک اولویت در نظر گرفته شود. اینترنت بستر مناسبی برای هک رشد فراهم کرده، چرا که بسیاری از محصولات غیر قابل لمس، از این طریق قابل عرضه است. در هک رشد سعی میکنیم بیشتر از قابلیتهای خود محصول جهت بازاریابی و تبلیغات استفاده کنیم.
هکر رشد، شخصی خلاق، کنجکاو و مشتاق است که تمام هدفش باید رشد کسب و کار باشد. هکر رشد، شخصی نتیجه گراست نه فرآیندگرا، اما در عین حال به شدت از تجزیه و تحلیل در جهت اولویتبندی نقاط رشد استفاده میکند. هکر رشد الزاماً یک کدنویس نیست، وی میتواند ترکیبی از یک بازاریاب، دانشمند داده و یا یک کدنویس باشد. هکر رشد باید در زمینههای مختلف، دانش و اطلاعات داشته باشد. هکر رشد باید در زمینههای مختلف دانش و اطلاعات داشته باشد. غالباً عمق تخصص و مهارت هکر رشد در یک زمینه عمیقتر از دیگر زمینههاست.
هکر رشد، یک قیف جذب مشتری میسازد و کاربران را به سمت هدفی خاص جذب میکند. سپس برای هر قسمت از قیف، راهکارهایی جهت افزایش نرخ تبدیل کاربر به مشتری ارائه کرده و هدفهای مجزا تعیین میکند. اگر کاربر به مشتری تبدیل شود، در نهایت نرخ بازگشت سرمایه (ROI) افزایش یافته و هدف اصلی هک رشد محقق خواهد شد. به علاوه، در این فرآیند نباید از استراتژیهای حفظ مشتری و تبدیل آنها به مشتری وفادار غافل شویم.
نکتهی مهم در هک رشد این است که برای داشتن رشد مستمر در کسب و کار، میبایست این چرخه را دائماً اجرا کرد.
به عنوان مثال، اگر هدف کوچک شدهی شما در این مقطع، افزایش تعداد کاربران وبسایت باشد، میتوانید با تغییر رنگ و جانمایی دکمه فراخوان عمل (CTA)، تست A/B را انجام دهید. سپس نتیجهی حاصل از تست A/B را با مفروضات ذهنی خود مقایسه کنید. در صورتی که این اقدام، شما را از هدف مورد نظر دور کرده است، به تست پایان دهید و متغیر دیگری را جهت انجام تست انتخاب کنید.
در مرحلهی جذب کاربر، میتوانید از تاکتیکهای زیر استفاده کنید:
در مرحلهی بعدی، باید کاربران را وادار به انجام فعالیتهایی در راستای پیشبرد اهداف خود کنید. این اهداف میتوانند ایجاد حساب کاربری، خواندن محتوا، پر کردن یک فرم و… باشند.
در نهایت، باید از تاکتیکهایی جهت وفاداری مشتری استفاده کنید. افزایش نرخ وفاداری مشتری، هزینه و زمان کمتری نسبت به افزایش نرخ ورودی دارد، به همین دلیل، این مرحله بسیار حائز اهمیت است.
پیش از این با تعاریف برند و برندینگ و اثرات آن بر کسب و کار آشنا شدید. برند در واقع مجموع تمام احساساتی است که مشتری بر اساس تعامل با شما، سازمان و یا محصول نسبت به شما دارد. برندینگ، فرآیند استراتژیک ساخت برند است.
برندسازی یکی از ارکان مهم بازاریابی است. استراتژی برندینگ، یک برنامهی مشخص و بلند مدت در راستای رسیدن به اهداف تعیین شده است. این اهداف، باید هم راستا باماموریت، چشمانداز و ارزشهای سازمان باشند. پیادهسازی یک استراتژی برندینگ مناسب، تمام قسمتهای سازمان، رقبا و مشتریان را تحت تاثیر قرار داده و خط مشی کلی و جایگاه برند شما را در میان مخاطبان تعیین میکند.
هویت برند، همان چیزی است که سازمان میخواهد به کمک استراتژیهای بازاریابی و برندینگ، خود را آنگونه تعریف کرده و در ذهن مخاطب تثبیت کند. پیش از ایجاد هویت برند، باید پرسونای مخاطبان هدف خود را به خوبی شناسایی و دستهبندی کرده و در راستای رفتار، علایق، نیازها، نگرش، ویژگیهای دموگرافیک، چالشها، میزان درآمد و دیگر خصوصیات کلیدی آنان، همراستا با اهداف کلی کسب و کار، گام بردارید. در همین راستا، باید نام برند و شعارهایتان را انتخاب کنید. نام مناسب برند، میتواند برای تصمیمگیری مشتری مانند میانبر عمل کند.
لحن برند یا Tone of Voice، پرسونای برند و ویژگیهای بصری برند، هویت برند را میسازند. هویت برند باید هم راستا با با ماموریت، چشمانداز و ارزشهای سازمان شکل گیرد.
لحن برند، چگونگی بیان مطالب و نوع ادبیات به کار رفته در تمام بسترهایی است که محتوا در آن انتشار مییابد. برای مثال، لحن برند میتواند شوخطبع یا جدی، رسمی یا خودمانی، مودب یا بیپروا و منطقی یا احساسی باشد. داشتن یک لحن برند مخصوص، یکی از نقاط تمایز شما با رقبایتان است. انتخاب کلمات مناسب در نوشتهها میتواند اثر بسیاری بر مخاطبان بگذارد.
پرسونای برند، تصویر کلی و شخصیتی است که شما در ذهن مخاطب ایجاد میکنید. پرسونای برند، مجموعهای از خصوصیات رفتاری، دیدگاهها و ارزشهایی است که یک برند در معرض نمایش قرار میدهد تا بتواند با مخاطبان هدف خود ارتباط برقرار کند. هدف از ایجاد پرسونای برند، برقراری ارتباط واقعبینانه، شفاف و قابل اعتماد با مخاطبان کلیدی کسب و کار شماست. ایجاد یک پرسونای برند مناسب، میتواند به اندازهای تاثیرگذار باشد که شما را به یاد شخص خاصی بیاندازد که کاملاً با خصوصیات وی آشنایی دارید. پرسونای برند، میتواند بر اساس خصوصیات رفتاری انسان، در دستهبندیهای متفاوتی قرار گیرد، اما میتوان از 5 دستهبندی عمدهی زیر برای پرسونای برند نام برد:
اگر از ساخت پرسونای برند غافل شوید، ممکن است پیام اشتباهی را به مخاطبان برسانید و سهم عمدهای از بازار را از دست دهید.
هویت بصری برند، باید تداعی کنندهی شخصیت برند در ذهن مخاطبان باشد. ویژگیهای بصری برند، میتوانند تمایز بسیاری میان شما و رقبایتان ایجاد کنند. تمامی عناصر بصری برند، باید با یکدیگر هماهنگ و همراستا باشند تا برند در ذهن مخاطب تثبیت شود. از عناصر بصری برند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
طراحی لوگو، انتخاب رنگها، انتخاب تایپوگرافی، وبسایت، بروشورها و اوراق اداری، بستهبندی، پوشاک کارمندان و فضای داخلی شرکت، جینگل.
شبکههای اجتماعی بستر مناسبی برای دیجیتال مارکتینگ فراهم کردهاند. برندینگ میتواند به کمک شبکههای اجتماعی با سرعت بیشتری انجام شود. شناساندن هویت برند، جلب اعتماد مخاطبان و برقراری ارتباط مستقیم با آنها از جمله مهمترین مزایای استفاده از شبکههای اجتماعی است. انتخاب نوع این رسانهها، با توجه به پرسونای برند، پرسونای مخاطب، لحن برند و اهداف کلی سازمان، صورت میگیرد.
علاوه بر موارد فوق، در برندینگ، باید به نکاتی در بارهی تولید محتوا توجه کنید. داشتن ثبات رویه و لحن نسبتاً یکسان، سعی در تحت تاثیر قرار دادن مخاطبان و برانگیختن احساسات آنها، انعطاف پذیری و مشتری مداری، از جمله مواردی هستند که باید در این فرآیند مورد توجه قرار گیرند.
شرکت دیجیتال مارکتینگ ماکان، به شما در پیادهسازی بهترین استراتژی برندینگ کمک میکند.