احتمالا اولین باری نیست که نام مدل AIDA به گوشتان میخورد. در این بلاگ قصد داریم به طور مفصل به تعریف مدل AIDA و مراحل آن بپردازیم. در دنیای دیجیتال امروز، مدل AIDA به کسبوکارها این امکان را میدهد تا استراتژیهایشان را بر مبنای آن تعیین کنند، مشتریان بالقوه را به سمت قیف فروش هدایت کنند و در نهایت آنها را بهمشتریان وفادار بدل کنند.
مشتریان بالقوه از چهار مرحله مدل AIDA که نام آن از ابتدای چهار کلمه Attention, Interest, Desire و Action گرفته شده، عبور میکنند تا به مشتریان واقعی و وفادار شما تبدیل شوند. در واقع این مدل مسیری را پیشروی مشتریان میگذارد و در نهایت آنها را برای تصمیم و اقدام به خرید آماده کند. به بیانی دیگر میتوان گفت که مشتریان با گذر از هر مرحله و تکمیل آن دچار احساسات و تفکراتی میشوند که آنها را در نهایت مصمم میکند تا برند شما را انتخاب کنند و خریدشان را از محصولات و خدمات شما انجام دهند. تنها به خاطر داشته باشید که در ابتدا درست همانند قیف فروش مشتریان زیادی را در مرحله اول خواهید داشت اما به مرور زمان و با گذر از هر مرحله مشتریان ریزش پیدا میکنند و در نهایت در آخرین مرحله با مخاطبان بسیار کمتر اما باکیفیتتر مواجه خواهید شد. در ادامه به چهار مرحله مدل AIDA میپردازیم:
در مرحله اول نیاز دارید تا توجه مخاطبانتان را به سمت برند، محصولات و خدماتی که عرضه میکنید، جلب کنید و به نوعی آگاهی برندتان را افزایش دهید؛ پس نیاز دارید تا به خوبی پرسونای مخاطبان و مشکلات و مسائل مربوط به آنها را شناسایی کنید تا بهترین عملکرد را داشته باشید. در این مرحله میتوانید از تولید محتوا کمک بگیرید و به مشکلات مخاطبان پاسخ بدهید. محتوایی که تولید میکنید باید در قالبهای مختلفی ارائه شود تا دسترسی و اشتراکگذاری آنها برای مخاطبان ساده باشد. در این مرحله برای ایجاد آگاهی بیشتر، میتوانید از اینفلوئنسر مارکتینگ و مزایای آن نیز بهرهمند شوید.
در مرحله دوم نیاز دارید تا نسبت به برندتان در مخاطبان، علاقه ایجاد کنید. ایجاد علاقه چیزی فراتر از ایجاد آگاهی برند و جلب توجه است و یکی از مراحل مهم در مدل AIDA محسوب میشود. در این مرحله باید تلاش کنید تا اینگیجمنت مخاطب را افزایش دهید. یکی از بهترین راهها جهت افزایش علاقه و اینگیجمنت مشتری، انتقال این پیام است که شما قصد رفع نیاز و پاسخگویی به مشکلات او را دارید و تنها به دنبال سود و منفعت خودتان نیستید.
علاقه مشتری به برند شما اهمیت بسیاری دارد؛ چرا که اگر این علاقه ایجاد نشود مشتری لزومی به ادامه دیگر مراحل نمیبیند و در نتیجه هیچگاه به نقطه تصمیمگیری یا Action نمیرسد. در دسترس قرار دادن اطلاعات کامل در مورد چشمانداز، بیانیه ماموریت و به طور کلی برند، به مخاطب کمک میکند تا بداند دقیقا مشغول چه فعالیتی هستید، تفاوتتان با دیگر رقبا در چیست، چه ارزش افزودهای دارید و چه اهدافی را دنبال میکنید. دسترسی به این اطلاعات، علاقه بیشتری را در مخاطب ایجاد میکند و او را برای گذر از این مرحله به مرحله بعدی آماده میکند.
بعد از ایجاد علاقه در مخاطب، قدم بعدی که باید روی آن تمرکز داشته باشید، ایجاد اشتیاق و علاقه در مخاطب است؛ به نحوی که احساس کند وقت آن رسیده تا محصولات و خدمات شما را خریداری و از مزایای آن استفاده کند. در این مرحله برای ایجاد اشتیاق و علاقه بیشتر میتوانید از مزایای Promotion ها نیز بهرهمند شوید. تنها امکان دارد که مشتری واقعا به محصول یا خدمت شما نیاز نداشته باشد، در این مرحله این هنر شما است که نیاز و تقاضا را در او ایجاد کنید.
چهارمین مرحله زمانی است که نتایج زحمات شما در آن نمود پیدا میکند و مشتری دست به خرید میزند. یکی از راههای ساده برای ترغیب مشتری جهت اقدام، CTA ها هستند. استفاده از CTA در صفحه اصلی و صفحه محصولات، به شدت میتواند روی تصمیم مخاطب اثر گذار باشد و او را به همان سمتی هدایت کند که انتظارش را دارید. در این مرحله مشتری نیاز به یک تلنگر برای خرید دارد. مستقیم یا غیر مستقیم بودن این تلنگر بستگی به شناختی دارد که شما از مشتریان و پرسونای مشتری دارید.
به طور کلی مدل AIDA شناختهتر شده است اما بسیاری، از آن با عنوان مدل AIDAS نیز یاد میکنند. S که به نوعی در مرحله آخر قرار میگیرد، از Satisfaction گرفته شده و بیانگر رضایت مشتری است. بعد از اقدام به خرید نوبت شما است که تجربه مشتری را به سمت مثبت یا منفی بودن رقم بزنید. به خاطر داشته باشید که ارتباط شما با مشتری، بعد از خرید نیز همچنان ادامه دارد؛ اینکه بدانید انتخاب مشتری تا چه حد درست بوده و رضایت او از تجربه محصول و خدمت شما تا چه میزان بوده است. فراموش نکنید که رابطه شما با مشتری یک رابطه دو سویه است؛ همزمان که انتظار دارید او دست به عمل بزند، باید حواستان به مدیریت ارتباط و تجربه مشتری نیز باشد.
مدل AIDA یا AIDAS نقش مهمی در بازگشت دوباره یا عدم بازگشت مشتری به سمت برند شما دارد. برای گذر از تمامی مراحل این مدل و تبدیل مشتریان بالقوه به مشتریان وفادار، میتوانید روی دانش و تجربه آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان حساب کنید.
احتمالا اولین باری نیست که نام مدل AIDA به گوشتان میخورد. در این بلاگ قصد داریم به طور مفصل به تعریف مدل AIDA و مراحل آن بپردازیم. در دنیای دیجیتال امروز، مدل AIDA به کسبوکارها این امکان را میدهد تا استراتژیهایشان را بر مبنای آن تعیین کنند، مشتریان بالقوه را به سمت قیف فروش هدایت کنند و در نهایت آنها را بهمشتریان وفادار بدل کنند.
مشتریان بالقوه از چهار مرحله مدل AIDA که نام آن از ابتدای چهار کلمه Attention, Interest, Desire و Action گرفته شده، عبور میکنند تا به مشتریان واقعی و وفادار شما تبدیل شوند. در واقع این مدل مسیری را پیشروی مشتریان میگذارد و در نهایت آنها را برای تصمیم و اقدام به خرید آماده کند. به بیانی دیگر میتوان گفت که مشتریان با گذر از هر مرحله و تکمیل آن دچار احساسات و تفکراتی میشوند که آنها را در نهایت مصمم میکند تا برند شما را انتخاب کنند و خریدشان را از محصولات و خدمات شما انجام دهند. تنها به خاطر داشته باشید که در ابتدا درست همانند قیف فروش مشتریان زیادی را در مرحله اول خواهید داشت اما به مرور زمان و با گذر از هر مرحله مشتریان ریزش پیدا میکنند و در نهایت در آخرین مرحله با مخاطبان بسیار کمتر اما باکیفیتتر مواجه خواهید شد. در ادامه به چهار مرحله مدل AIDA میپردازیم:
در مرحله اول نیاز دارید تا توجه مخاطبانتان را به سمت برند، محصولات و خدماتی که عرضه میکنید، جلب کنید و به نوعی آگاهی برندتان را افزایش دهید؛ پس نیاز دارید تا به خوبی پرسونای مخاطبان و مشکلات و مسائل مربوط به آنها را شناسایی کنید تا بهترین عملکرد را داشته باشید. در این مرحله میتوانید از تولید محتوا کمک بگیرید و به مشکلات مخاطبان پاسخ بدهید. محتوایی که تولید میکنید باید در قالبهای مختلفی ارائه شود تا دسترسی و اشتراکگذاری آنها برای مخاطبان ساده باشد. در این مرحله برای ایجاد آگاهی بیشتر، میتوانید از اینفلوئنسر مارکتینگ و مزایای آن نیز بهرهمند شوید.
در مرحله دوم نیاز دارید تا نسبت به برندتان در مخاطبان، علاقه ایجاد کنید. ایجاد علاقه چیزی فراتر از ایجاد آگاهی برند و جلب توجه است و یکی از مراحل مهم در مدل AIDA محسوب میشود. در این مرحله باید تلاش کنید تا اینگیجمنت مخاطب را افزایش دهید. یکی از بهترین راهها جهت افزایش علاقه و اینگیجمنت مشتری، انتقال این پیام است که شما قصد رفع نیاز و پاسخگویی به مشکلات او را دارید و تنها به دنبال سود و منفعت خودتان نیستید.
علاقه مشتری به برند شما اهمیت بسیاری دارد؛ چرا که اگر این علاقه ایجاد نشود مشتری لزومی به ادامه دیگر مراحل نمیبیند و در نتیجه هیچگاه به نقطه تصمیمگیری یا Action نمیرسد. در دسترس قرار دادن اطلاعات کامل در مورد چشمانداز، بیانیه ماموریت و به طور کلی برند، به مخاطب کمک میکند تا بداند دقیقا مشغول چه فعالیتی هستید، تفاوتتان با دیگر رقبا در چیست، چه ارزش افزودهای دارید و چه اهدافی را دنبال میکنید. دسترسی به این اطلاعات، علاقه بیشتری را در مخاطب ایجاد میکند و او را برای گذر از این مرحله به مرحله بعدی آماده میکند.
بعد از ایجاد علاقه در مخاطب، قدم بعدی که باید روی آن تمرکز داشته باشید، ایجاد اشتیاق و علاقه در مخاطب است؛ به نحوی که احساس کند وقت آن رسیده تا محصولات و خدمات شما را خریداری و از مزایای آن استفاده کند. در این مرحله برای ایجاد اشتیاق و علاقه بیشتر میتوانید از مزایای Promotion ها نیز بهرهمند شوید. تنها امکان دارد که مشتری واقعا به محصول یا خدمت شما نیاز نداشته باشد، در این مرحله این هنر شما است که نیاز و تقاضا را در او ایجاد کنید.
چهارمین مرحله زمانی است که نتایج زحمات شما در آن نمود پیدا میکند و مشتری دست به خرید میزند. یکی از راههای ساده برای ترغیب مشتری جهت اقدام، CTA ها هستند. استفاده از CTA در صفحه اصلی و صفحه محصولات، به شدت میتواند روی تصمیم مخاطب اثر گذار باشد و او را به همان سمتی هدایت کند که انتظارش را دارید. در این مرحله مشتری نیاز به یک تلنگر برای خرید دارد. مستقیم یا غیر مستقیم بودن این تلنگر بستگی به شناختی دارد که شما از مشتریان و پرسونای مشتری دارید.
به طور کلی مدل AIDA شناختهتر شده است اما بسیاری، از آن با عنوان مدل AIDAS نیز یاد میکنند. S که به نوعی در مرحله آخر قرار میگیرد، از Satisfaction گرفته شده و بیانگر رضایت مشتری است. بعد از اقدام به خرید نوبت شما است که تجربه مشتری را به سمت مثبت یا منفی بودن رقم بزنید. به خاطر داشته باشید که ارتباط شما با مشتری، بعد از خرید نیز همچنان ادامه دارد؛ اینکه بدانید انتخاب مشتری تا چه حد درست بوده و رضایت او از تجربه محصول و خدمت شما تا چه میزان بوده است. فراموش نکنید که رابطه شما با مشتری یک رابطه دو سویه است؛ همزمان که انتظار دارید او دست به عمل بزند، باید حواستان به مدیریت ارتباط و تجربه مشتری نیز باشد.
مدل AIDA یا AIDAS نقش مهمی در بازگشت دوباره یا عدم بازگشت مشتری به سمت برند شما دارد. برای گذر از تمامی مراحل این مدل و تبدیل مشتریان بالقوه به مشتریان وفادار، میتوانید روی دانش و تجربه آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان حساب کنید.
احتمالا اولین باری نیست که نام مدل AIDA به گوشتان میخورد. در این بلاگ قصد داریم به طور مفصل به تعریف مدل AIDA و مراحل آن بپردازیم. در دنیای دیجیتال امروز، مدل AIDA به کسبوکارها این امکان را میدهد تا استراتژیهایشان را بر مبنای آن تعیین کنند، مشتریان بالقوه را به سمت قیف فروش هدایت کنند و در نهایت آنها را بهمشتریان وفادار بدل کنند.
مشتریان بالقوه از چهار مرحله مدل AIDA که نام آن از ابتدای چهار کلمه Attention, Interest, Desire و Action گرفته شده، عبور میکنند تا به مشتریان واقعی و وفادار شما تبدیل شوند. در واقع این مدل مسیری را پیشروی مشتریان میگذارد و در نهایت آنها را برای تصمیم و اقدام به خرید آماده کند. به بیانی دیگر میتوان گفت که مشتریان با گذر از هر مرحله و تکمیل آن دچار احساسات و تفکراتی میشوند که آنها را در نهایت مصمم میکند تا برند شما را انتخاب کنند و خریدشان را از محصولات و خدمات شما انجام دهند. تنها به خاطر داشته باشید که در ابتدا درست همانند قیف فروش مشتریان زیادی را در مرحله اول خواهید داشت اما به مرور زمان و با گذر از هر مرحله مشتریان ریزش پیدا میکنند و در نهایت در آخرین مرحله با مخاطبان بسیار کمتر اما باکیفیتتر مواجه خواهید شد. در ادامه به چهار مرحله مدل AIDA میپردازیم:
در مرحله اول نیاز دارید تا توجه مخاطبانتان را به سمت برند، محصولات و خدماتی که عرضه میکنید، جلب کنید و به نوعی آگاهی برندتان را افزایش دهید؛ پس نیاز دارید تا به خوبی پرسونای مخاطبان و مشکلات و مسائل مربوط به آنها را شناسایی کنید تا بهترین عملکرد را داشته باشید. در این مرحله میتوانید از تولید محتوا کمک بگیرید و به مشکلات مخاطبان پاسخ بدهید. محتوایی که تولید میکنید باید در قالبهای مختلفی ارائه شود تا دسترسی و اشتراکگذاری آنها برای مخاطبان ساده باشد. در این مرحله برای ایجاد آگاهی بیشتر، میتوانید از اینفلوئنسر مارکتینگ و مزایای آن نیز بهرهمند شوید.
در مرحله دوم نیاز دارید تا نسبت به برندتان در مخاطبان، علاقه ایجاد کنید. ایجاد علاقه چیزی فراتر از ایجاد آگاهی برند و جلب توجه است و یکی از مراحل مهم در مدل AIDA محسوب میشود. در این مرحله باید تلاش کنید تا اینگیجمنت مخاطب را افزایش دهید. یکی از بهترین راهها جهت افزایش علاقه و اینگیجمنت مشتری، انتقال این پیام است که شما قصد رفع نیاز و پاسخگویی به مشکلات او را دارید و تنها به دنبال سود و منفعت خودتان نیستید.
علاقه مشتری به برند شما اهمیت بسیاری دارد؛ چرا که اگر این علاقه ایجاد نشود مشتری لزومی به ادامه دیگر مراحل نمیبیند و در نتیجه هیچگاه به نقطه تصمیمگیری یا Action نمیرسد. در دسترس قرار دادن اطلاعات کامل در مورد چشمانداز، بیانیه ماموریت و به طور کلی برند، به مخاطب کمک میکند تا بداند دقیقا مشغول چه فعالیتی هستید، تفاوتتان با دیگر رقبا در چیست، چه ارزش افزودهای دارید و چه اهدافی را دنبال میکنید. دسترسی به این اطلاعات، علاقه بیشتری را در مخاطب ایجاد میکند و او را برای گذر از این مرحله به مرحله بعدی آماده میکند.
بعد از ایجاد علاقه در مخاطب، قدم بعدی که باید روی آن تمرکز داشته باشید، ایجاد اشتیاق و علاقه در مخاطب است؛ به نحوی که احساس کند وقت آن رسیده تا محصولات و خدمات شما را خریداری و از مزایای آن استفاده کند. در این مرحله برای ایجاد اشتیاق و علاقه بیشتر میتوانید از مزایای Promotion ها نیز بهرهمند شوید. تنها امکان دارد که مشتری واقعا به محصول یا خدمت شما نیاز نداشته باشد، در این مرحله این هنر شما است که نیاز و تقاضا را در او ایجاد کنید.
چهارمین مرحله زمانی است که نتایج زحمات شما در آن نمود پیدا میکند و مشتری دست به خرید میزند. یکی از راههای ساده برای ترغیب مشتری جهت اقدام، CTA ها هستند. استفاده از CTA در صفحه اصلی و صفحه محصولات، به شدت میتواند روی تصمیم مخاطب اثر گذار باشد و او را به همان سمتی هدایت کند که انتظارش را دارید. در این مرحله مشتری نیاز به یک تلنگر برای خرید دارد. مستقیم یا غیر مستقیم بودن این تلنگر بستگی به شناختی دارد که شما از مشتریان و پرسونای مشتری دارید.
به طور کلی مدل AIDA شناختهتر شده است اما بسیاری، از آن با عنوان مدل AIDAS نیز یاد میکنند. S که به نوعی در مرحله آخر قرار میگیرد، از Satisfaction گرفته شده و بیانگر رضایت مشتری است. بعد از اقدام به خرید نوبت شما است که تجربه مشتری را به سمت مثبت یا منفی بودن رقم بزنید. به خاطر داشته باشید که ارتباط شما با مشتری، بعد از خرید نیز همچنان ادامه دارد؛ اینکه بدانید انتخاب مشتری تا چه حد درست بوده و رضایت او از تجربه محصول و خدمت شما تا چه میزان بوده است. فراموش نکنید که رابطه شما با مشتری یک رابطه دو سویه است؛ همزمان که انتظار دارید او دست به عمل بزند، باید حواستان به مدیریت ارتباط و تجربه مشتری نیز باشد.
مدل AIDA یا AIDAS نقش مهمی در بازگشت دوباره یا عدم بازگشت مشتری به سمت برند شما دارد. برای گذر از تمامی مراحل این مدل و تبدیل مشتریان بالقوه به مشتریان وفادار، میتوانید روی دانش و تجربه آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان حساب کنید.
همان گونه که در مقاله قبل اشاره کردیم، هر برند از دیدگاه مخاطبان دارای هویتی منحصربهفرد است. در این مقاله قصد داریم شما را با ادامهی آرکتایپهای برندها آشنا کنیم.
آرکتایپ طغیانگر شخصیتی انقلابی، نسبتاً افراطی و آزاد دارد. چارچوب شکن است و به شدت از تغییر استقبال میکند. شجاع و عملگراست و به دنبال رفع چالشهای موجود از هیچ اقدامی دریغ نمیکند.
برندهایی با آرکتایپ طغیانگر، در تولید و خلق محصولات، خدمات و ایدههای بدیع و انقلابی تخصص دارند. آنها به روندها و پیمانهای رایج در صنعت خود اهمیتی نداده و مشتریان را با یک دیدگاه جدید شگفت زده میکنند. تبلیغات این برندها بسیار خاص است و معمولاً به ویژگی کلیدی محصول به طور مستقیم اشاره نمیکند. برند Harley Davidson نمونهای از آرکتایپ برند طغیانگر است.
صمیمیت، احساسات شدید، لذت و بخشندگی زیاد از خصویات بارز آرکتایپ عاشق است. آرکتایپ عاشق به دنبال برقراری رابطه و برقراری احساسات است.
برندهایی با آرکتایپ عاشق میخواهند شما را شیفته و مجذوب خود کنند. آنها سعی میکنند ظاهر محصولات را جذاب طراحی کنند تا مشتریان با استفاده از محصولات این برندها، احساس جذابیت و فریبندگی بیشتری پیدا کنند. برند Chanel مثالی از آرکتایپ برند عاشق است.
قدرت، کنترل، رهبری، اعتماد به نفس، مدیریت خوب و نظم بخشیدن به امور از خصویات کلیدی آرکتایپ فرمانروا هستند. آنها همواره در راس امور بوده و حرفی برای گفتن دارند. آرکتایپ فرمانروا از قدرت خود برای نفوذ در افراد و ایجاد خروجی مثبت استفاده میکنند.
برندهای فرمانروا تمایل دارند همواره در نظر مشتریان قدرتمند جلوه کنند و از ضعیف بودن میهراسند. این برندها همواره ایدههایی جدید و خاص را مطرح میکنند که نشان دهندهی رهبر بودن آنها در بازار است. مسئولیت پذیری بالا و رهبری بازار عواملی هستند که مشتریان این برندها را وفادار میکند. مشتریان برندهای فرمانروا معمولاً تبلیغاتی را میپسندند که حس قدرت و توانایی بالا را در آنان برانگیخته کند. برند Rolex از نمونههای معروف آرکتایپ برند فرمانرواست.
یک دلقک همیشه در لحظه زندگی میکند و از آن لذت میبرد. بازیگوش و شوخ است و اتفاقات بسیار معمولی را به رویدادهای جالب و خندهدار تبدیل میکند. آرکتایپ دلقک به بسیاری از مسائل اهمیت چندانی نمیدهد و سعی میکند خوش بگذراند.
برندها با آرکتایپ دلقک به دنبال یافتن راه حل برای مشکلات نبوده و آینده نگر نیستند. آنها در تلاش اند ارزش شوخی و بازی کردن را به افراد نشان داده و با کودک درون آنها ارتباط برقرار کنند. برندهایی با آرکتایپ دلقک قادرند خارج از چارچوب فکر کنند و به همین دلیل در ایدهپردازی خلاقانه به خصوص به روش طوفان مغزی موفق هستند. این برندها فضای لذت بخشی را برای کارکنان خود فراهم میکنند. تبلیغات آنها نه تنها خسته کننده نیست، بلکه معمولا عجیب و شاد و پر از رنگهای پرانرژی است. برند M&M’s با رنگهای شاد و شعارهای شوخ طبعانهی خود دارای آرکتایپ دلقک است.
آرکتایپ جادوگر، بصری، شفابخش، کاریزماتیک و مخترع است. جادوگر به دنبال یافتن قوانین پایهای علوم مختلف و یافتن راههایی برای بهبود موقعیتها، تاثیرگذاری بر افراد و تحقق رویا به واقعیت است.
برندهایی با آرکتایپ جادوگر، بیشتر بر افراد نسبت به گروهها تمرکز دارند و خود را به عنوان درگاهی برای تجربهی تغییر و تحول و تبدیل غیرممکن به ممکن معرفی میکنند. آنها میخواهند با خلق فرصتها و ارائه راه حلهای برد-برد، لحظات بهتری را برای مشتریان خلق کنند. مشتریان برندهای جادوگر تمایل دارند بتوانند با استفاده از محصولات و خدمات آنها رشد کرده و بر دیگران تاثیر بگذارند. تبلیغات این برندها معمولاً الهام بخش و خیالی است. برند Disney نمونه معروفی از آرکتایپ برند جادوگر است.
آرکتایپ دانا یا دانشمند، فیلسوف، باهوش، دانشمند و تعلیم دهنده است. این آرکتایپ همواره به کمک تحلیلهای منطقی و هوش خود، در جستجوی حقیقت و یافتن راههای عقلانی برای رویارویی با تمام چالشهاست. یادگیری و آموزش از جمله تعهدات آرکتایپ دانشمند است.
برندهایی با آرکتایپ دانشمند بهترین گزینه برای انجام عملیات تحقیقاتی یا جمعآوری و تحلیل اطلاعات توسط متخصصین آن حوزه هستند. این برندها ممکن است اندکی خشک به نظر برسند، اما همواره به دلیل ارائه حقایق درست و منطقی از دیدگاه مخاطبان محترم است. برندهایی مانند Google و Harvard University مثالهایی از آرکتایپ دانا هستند.
اگر موضوع آرکتایپها یا کهنالگوهای شخصیتی برند برایتان سوال برانگیز بوده و نتوانستهاید به درستی آرکتایپ برند خود را بشناسید، این کار را به آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان برون سپاری کنید. تیم حرفهای دیجیتال برندینگ ماکان پس از انجام تحقیقات بازار و تدوین استراتژی برندینگ متناسب با کسب و کار شما، به شما در این راستا یاری خواهد رساند.
قدمت داستانسرایی به زمانی باز میگردد که انسانها توانستند با هم تعامل برقرار کنند. همهی ما حتماً بارها تحت تاثیر داستانها و شخصیتهای مختلفشان قرار گرفته و با آنها ارتباط عاطفی بسیاری برقرار کردهایم. حتی برخی داستانها به الگوی زندگی افراد تبدیل شده و بخش بزرگی از زندگی انسانها را تشکیل میدهند. هدف و چالش اصلی کسب و کارها از پیادهسازی استراتژی برندینگ، ایجاد چنین ارتباط ماندگار و اثرگذاری میان برند و مشتریان است. هر برند در نظر مخاطبان دارای شخصیت و هویتی منحصربهفرد است. در این مقاله و مقاله بعدی قصد داریم شما را با 12 آرکتایپ یا کهن الگوی شخصیتی برای برندها آشنا کنیم. این آرکتایپها توسط یونگ، روانشناس سوییسی مطرح شده اند.
آرکتایپ معصوم، شاد و سرحال و بیریاست و زندگی را ساده میگیرد. همیشه سعی دارد خوشبین و قابل اعتماد باشد. این خوشبینی سبب شده از موانع هراس نداشته باشند. آنها همواره شفاف عمل میکنند.
مشتریان و طرفداران برند معصوم، عاشق اخلاقمداری و سادگی آن هستند و تبلیغات بسیار پیچیده و اغراقآمیز آنها را از برند دور میسازد. این برندها از تصاویر طبیعی و عاری از هرنوع پیچیدگی در تبلیغات استفاده کرده و لحن ساده و مثبتی دارند. این آرکتایپ میتواند مناسب برندهایی باشد که کودکان را مخاطب قرار میدهند. برند Dove مثال معروفی از آرکتایپ معصوم است.
آرکتایپ قهرمان، جنگجو است و میخواهد همواره برنده باشد. قهرمان شخصیت محکمی دارد، عاشق چالش است و در برابر چالشها و مشکلات شجاعانه ایستادگی میکند.
برندهای قهرمان همواره تلاش میکنند تا با تمام قوا بهترین بمانند و از طریق ارائهی محصولات با کیفیت، از رقبا پیشی گرفته و اعتماد مشتریان خود را جلب کنند. برند قهرمان از رنگها و تصاویری که نمایانگر قدرت باشند در تبلیغات خود استفاده میکند. BMW مثال خوبی از آرکتایپ برند قهرمان هستند.
آرکتایپ انسان معمولی، فروتن، اجتماعی، واقعگرا، همدل و مستقل است. از نظر انسان معمولی، مرد و زن از حقوق مساوی برخوردارند. آنها تمایل دارند به گروهی خاص تعلق داشته باشند و از تنها ماندن هراس دارند.
تصویر برند با آرکتایپ انسان معمولی، صادق و قابل اعتماد است. این برندها به فروتنی و تواضع خود افتخار میکنند. هدف آرکتایپ برند انسان معمولی این است که با تمام مشتریان به صورت یکسان و عادلانه ارتباط برقرار کند و خود را در سطح مشتریان میداند. رفتار متواضعانه این برندها باعث شده که از نگاه بالاتر به مشتریان نگاه نکنند و ضمن درک نیازها و خواستههای مشتریان، با رفتاری صمیمی و دوستانه، اعتماد آنان را جلب کنند. این آرکتایپ مناسب برندهایی است که تلاش دارند حس تعلق خاطر را همراه با آسایش، امنیت، کاربردی بودن و راحتی در استفاده از محصول را به مشتریان القا کنند. برند Levi’s نمونهای از این آرکتایپ است.
آرکتایپ مراقبتکننده یا پرستار، خود را تا حد زیادی وقف دیگران کرده و به آنان اهمیت میدهد. این آرکتایپ بخشنده است و خودبینی برایش مفهومی ندارد. گاهی مانند یک فرشته مراقب و در باقی موارد در حال خدمت رسانی به دیگران است.
برندهایی با آرکتایپ مراقبت کننده یا پرستار، به دنبال فراهم کردن امنیت مشتریان و حمایت آنها با استفاده از مدیریت ارتباط با مشتری قوی و خدمات و سرویسهای گوناگون هستند. تصویر برند حامی، یک تصویر دلسوز، بخشنده و قوی است و به افراد این حس را القا میکند که مراقبت از شما برای برند ما ارزش بالایی دارد. این برندها معمولا مناسب کسب وکارهایی هستند که در حوزهی خانواده یا خدمات اجتماعی مانند درمان و سلامت فعالیت دارند. برندهای محصولات مراقبت از کودکان مانند Johnson & Johnsonدر این دسته قرار میگیرند.
آرکتایپ خالق، شخصیتی مخترع و نو اندیش داشته و قدرت تخیل و رویاپردازی بسیار قدرتمندی دارد. در عین معتبر بودن، دست به اعمال خارج از چارچوب و تکرار میزند تا خلقی جدید صورت گیرد. از ریسک و ایدههای تازه استقبال کرده و از خلق چیزهای جدید که قبلا وجود نداشتهاند، لذت میبرد.
برندهای خالق معمولا در زمینههایی مانند طراحی، بازاریابی یا تکنولوژی که نیاز به اجرای ایدههای جدید در آنها بسیار زیاد است، فعالیت میکنند. آنها اغلب خود را به عنوان کلید موفقیت در اجرای ایدههای خلاق و بدیع معرفی کرده و اعتبار خود را به رخ میکشند. برند Apple مثال خوبی از آرکتایپ برند خالق است.
آرکتایپ کاشف، ماجراجو، متکی به نفس و مستقل است. راههای متفاوتی را نسبت به دیگران انتخاب میکند و به مسیر بیشتر از مقصد اهمیت میدهد. یک جستجوگر هرگز به فکر استراحت نیست و همواره دیگران را به ابراز کردن خود به شکل آزادانه تشویق میکند.
برندهایی با آرکتایپ کاشف میخواهند جهان را برای رضایت خود کشف کنند. این برندها محصولاتی تولید میکنند که ترویجکنندهی فردگرایی، هیجان و وسیلهای برای تجربهی رویدادهای جدید باشد. محصولاتی مانند وسایل نقلیه مخصوص آفرود یا لباسهای ورزشی و تجهیزات مخصوص کوهنوردی میتوانند در این دسته قرار گیرند. تبلیغات برندهای کاشف اغلب در رابطه با طبیعت و تجربهی هیجان است. برند Redbull نمونهای از یک برند کاشف و ماجراجوست.
برای اطلاع از 6 آرکتایپ برند دیگر، در مقاله بعدی با ما همراه باشید.