حادثه 11 سپتامبر، ورشکستگی شرکتهای موفق و بزرگ، رسواییهای مالی و بحرانهای اقتصادی، بازارهای کالا و ارز را در قرن 21 با آشفتگی و بحران جدی روبهرو کردند. از سوی دیگر، شوک سنگینی به واسطه تلاطمهای سیاسی و فجایع طبیعی از قبیل سونامی، زمینلرزه و …. به کسبوکارها وارد شد. همه چیز در حال تغییر است، خصوصا محیط کسبوکار. یکی از مهمترین چالشهای مدیران، اطمینان یافتن از این موضوع است که شرکت، همگام با تغییرات به وجود آمده در محیط حرکت کند و بهترین واکنش را نسبت به رخداد جدید، نشان دهد. در محیط پویا و پیچیده کسبوکار کنونی، شرکتها برای تعیین گزینههای استراتژیک و انطباق با شرایط، میبایست مشخصات محیطی را که در آن فعالیت میکنند، با دقت شناسایی کنند. در این بلاگ قصد داریم مهمترین ویژگیهای محیط کسبوکار امروزی را که رهبران کسبوکارها برای برنامهریزی کوتاهمدت و بلندمدت سازمان خود میبایستی به آنها توجه کنند بررسی کنیم.
کسبوکارهای کنونی در قرن 21 در محیطی فعالیت میکنند که دربردارنده خصوصیات زیر میباشد:
پویایی و عدمقطعیت محیطهای جدید کسبوکار، سازمانها را به سمت اتخاذ رویکردهای استراتژیک منطبق و انعطافپذیرتر سوق میدهد. رهبران کسبوکار از طریق نوآوری، راهکارهای بازاریابی، استراتژی اقیانوس آبی و رویکردهای فروش قادر خواهند بود فاصله خود را از رقبا بیشتر کنند. در حقیقت، تمرکز رهبران در شرایط عدم قطعیت، نباید صرفا بر سود محدود شود، بلکه میبایست به عواملی توجه داشته باشند که بر سودآوری اثرگذار است؛ مانند نوآوری، شناسایی مخاطب، رضایت مشتری و کارایی عملیاتی. شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه خدمات تبلیغاتی، رشد کسبوکار شما را در محیطهای رقابتی و پویای کنونی از طریق انتخاب و اجرای استراتژیهای درست بازاریابی سرعت میبخشد.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
در مقالهی قبلی به 7 تکنیک مفید برای ارزیابی ایدهها اشاره کردیم. در این مقاله با دیگر روشهای ارزیابی ایده آشنا خواهید شد.
تحلیل نسبت فایده به هزینه، یکی از روشهای مفید و نسبتاً ساده برای تصمیمگیری، خصوصاً هنگام پیادهسازی یک ایدهی جدید یا اعمال تغییرات است. به میزانی که برآوردها دقیقتر باشد، نتایج حاصل از این تحلیل قابل اطمینانتر خواهند بود. در این روش، تمامی هزینههایی که در اثر پیادهسازی یک ایده به ما تحمیل میشود، محاسبه و با نرخ بازگشت سرمایه(ROI) مقایسه خواهد شد. در صورتی که هزینهها بیشتر از نرخ بازگشت سرمایه باشند، پیادهسازی و اجرای آن ایده توجیه اقتصادی نخواهد داشت. بزرگترین چالش این روش، در نظر گرفتن تمامی هزینهها و برآورد عددی مزایای غیر مستقیم یا به عبارتی تبدیل فاکتورهای کیفی به کمی جهت حصول نتیجهی دقیق است.
تکنیک (PMI (Plus, Minus, Interesting با هدف یافتن نکات مثبت، منفی و جذاب یک ایده به کار میرود. از این تکنیک میتوان در بسیاری مراحل، از مرحلهی تولید ایده تا مرحلهی نظارت و ارزیابی پس از پیادهسازی آن استفاده کرد. برای این منظور، متناسب با هر ایده، جدولی تنظیم میشود که شامل 3 ستون نکات مثبت، نکات منفی و جذابیتها است. پس از پر کردن جدول، نوبت به امتیازدهی میرسد. به هر کدام از نکات مثبت امتیاز مثبت، به نکات منفی امتیاز منفی و به جذابیتها امتیاز مثبت یا منفی اختصاص مییابد و مجموع آنها محاسبه میشود. در نهایت ایدهای که برآیند امتیازات مثبت بیشتری داشته باشد، انتخاب خواهد شد.
درخت تصمیم یا Decision tree یکی از روشهای مورد استفاده در فرآیند تصمیمگیری است. در این روش، مسائل پیچیده را به بخشهای کوچکتر تقسیم میکنیم تا بتوانیم به ذهن خود نظم دهیم. درخت تصمیم، نقشهای شبیه به شکل یک درخت در اختیار شما قرار میدهد که بتوانید نتایج احتمالی پیمودن مسیرهایی را مشاهده کنید که از گزینههای تصمیمگیری پیشنهادی شما حاصل شده است. هر گزینه شامل پیامدهایی است که در حقیقت این پیامدها شاخههای درخت را شکل دادهاند. درخت تصمیم شامل سه نوع گره یا نود است: گرههای تصادفی (نشان دهندهی احتمال وقوع پیامد بعدی)، گرههای تصمیمگیری (نمایانگر تصمیمی که میتوان گرفت) و گرههای پایانی (نمایانگر نتیجهی پایانی یک مسیر). از هر گرهی تصمیمگیری، راه حلهای موجود یا همان گرههای تصادفی منشعب میشوند. بسط دادن درخت تصمیم تا جایی ادامه پیدا خواهد کرد که هیچ گزینهی احتمالی و پیامد دیگری باقی نمانده و به نتیجهی مسیر دست پیدا کنیم. در نهایت با ارزیابی هر مسیر توسط محاسبهی هزینه و مزایای آن و وزن دهی به گزینههای احتمالی و توجه به ریسکهای هر مسیر، محدودیتها و منابع موجود، در مورد انتخاب بهترین گزینه تصمیمگیری کنید.
روش وکیل مدافع ایده یا Idea Advocate زمانی به کار میرود که چند ایده وجود دارد و شما برای انتخاب بهترین ایده از میان آنها نیاز به همفکری دارید. در این حالت، یک فرد به عنوان مدافع ایده یا Advocate که با مفهوم هر ایده، ویژگیها، مزایا و معایب آن آشنایی کامل دارد یا باید ایدهی منتخب را اجرایی کند، ایدهها را به اعضای گروه معرفی میکند. سپس هر ایده مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفته و تصمیماتی در رابطه با حذف یا اجرای آن اتخاذ میشود.
تحلیل Impact یکی از روشهای تحلیل گروهی مناسب برای امکان سنجی پیادهسازی ایدهها است. بهکارگیری این روش نسبتاً ساده است و به طرز تفکر و دیدگاه افراد حاضر در گروه متکی است. تحلیل Impact یک روش طوفان مغزی است که در آن اثرات تغییرات ایجاد شده ناشی از پیادهسازی ایدهها ارزیابی و بررسی میشود. یکی از مزایای این روش، پیشبینی مسائل و مشکلات ناشی از پیادهسازی ایدهها است. در تحلیل Impact، تمامی عواملی که بر نتایج کار پس از پیادهسازی ایدهها تاثیر مثبت دارند در نظر گرفته میشود. برای بسط این مدل، تحلیل ارزشها یا Value میتواند به آن اضافه شود، به صورتی که به هر impact با توجه به ارزشهای مورد نظر خود مانند کارایی، میزان اثربخشی یا سطح نوآوری امتیاز دهی شود. در نهایت ایدهای انتخاب خواهد شد که بیشترین امتیاز را در تاثیرات مثبت به خود اختصاص دهد و ریسک پیادهسازی پایینتری داشته باشد.
امروزه خلاقیت و نوآوری برای کسب و کارها در تمام زمینهها از جمله تبلیغات، امری ضروری است. تکنیکهای ارزیابی ایدهپردازی و خلاقیت، علاوه بر تحلیل و بررسی ایدههای موجود، به خلق ایدههای جدید نیز کمک میکنند. تیم ایدهپردازی و خلاقیت آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، با ارائهی سناریوهای خلاقانه کسب و کار شما را تا رسیدن به رویاهایتان همراهی میکند.
در مقالات قبلی با اهمیت ایده پردازی و خلاقیت در تبلیغات و تکنیکهای مفید برای خلق ایده آشنا شدید. برای موفقیت در انتخاب بهترین ایده وکاهش ریسک شکست، باید پیش از پیادهسازی، کارآمد بودن ایده را ارزیابی کنید. در این مقاله سعی داریم به برخی از تکنیکهای مفید جهت اولویتبندی و ارزیابی ایدهها اشاره کنیم.
از تکنیک ABC برای تحلیل دادههایی استفاده میشود که بتوان آن را از نظر اهمیت به 3 دستهی بسیار مهم، مهم و کم اهمیت تقسیم کرد. در این روش برای کنترل یا ارزیابی هر دسته، سیاستهای متفاوتی اتخاذ میشود. تکنیک ABC در ارزیابی ایدهها به دو صورت به کار میرود:
از این روش بیشتر در بازاریابی، در جهت ارزیابی سهم هر کدام از 4 عامل زیر برای تحلیل قدرت ایدهی پیشنهادی استفاده میشود:
به کمک تحلیل SWOT، میتوان هر ایده را از منظر نقاط قوت (Strength)، نقاط ضعف (Weakness) ، فرصتها (Opportunity) و تهدیدهای موجود (Threat)بررسی کرد. تحلیل SWOT شامل یک سیستم امتیازدهی است، به گونهای که در نهایت تمام ایدهها از این 4 منظر با هم مقایسه شده و برای تبدیل نقاط ضعف به نقاط قوت و همچنین تبدیل تهدیدها به فرصت پیشنهاداتی ارائه خواهد شد.
با استفاده از این روش میتوان ایدهها را از 3 منظر نوآوری یا Novelty، جذابیت یا Attractiveness و امکان سنجی یا Feasibility Study بررسی و ارزیابی کرد. این روش خصوصاً هنگام تولید ایدهها بسیار پرکاربرد است. با توجه به این مدل، به هر ایده از 0 تا 10 از جهات زیر امتیازدهی خواهد شد:
در این روش با ایجاد چک لیستی شامل سوالاتی دستهبندی شده بر اساس شاخصهای مرتبط با هر ایده، با ارزیابی میزان خلاقیت و شانسهای موفقیت، به ایدهها وزندهی میکنیم. این چک لیست میتواند شامل سوالاتی در دستهبندیهای زیر باشد:
از ماتریس ارزیابی برای ارزیابی ایدههایی استفاده میشود که دارای چند شاخص و ویژگی قابل بررسی باشند. در ماتریس ارزیابی، به هر شاخص، یک وزن تعلق میگیرد. سپس ایدههای مرتبط با هر شاخص تعیین شده و به هر کدام یک امتیاز که غالباً در بازهای مانند 0تا 10 قرار دارد، تعلق میگیرد. برای به دست آوردن امتیاز نهایی، وزن هر شاخص را درامتیاز آن ضرب میکنیم. در نهایت، مجموع امتیازها برای هر ایده، از حاصل جمع امتیازهای آن مرتبط با هر شاخص، به دست میآید و ایدهای که بیشترین مجموع امتیاز را داشته باشد، انتخاب خواهد شد.
تکنیک دلفی یک روش پیشبینی سیستماتیک برای تولید و ارزیابی اعتبار و کارایی ایدهها است. در روش دلفی، نظرات افراد متخصص درباره ایدهها از طریق پرسشنامههای از پیش طراحی شده، گردآوری میشود. در تحلیل اولین پرسشنامه، نکات و محورهای اصلی مشخص میشوند. سپس از این نکات در طراحی پرسشنامهی دوم استفاده خواهد شد. در پایان هر مرحله، نتیجهی ارزیابی، جهت بازبینی مجدد و اطمینان بیشتر در اختیار پاسخ دهندگان قرار میگیرد. این روند به همین صورت تا حصول نتیجه ادامه پیدا خواهد کرد. به نحوی که پاسخها نشانگر توافق نظر میان افراد متخصص دربارهی هر ایده باشد و فرد مصاحبه کننده به پاسخ مورد نظر خود دست یابد.
در مقاله بعدی با ادامهی تکنیکهای ارزیابی ایده آشنا خواهید شد.
همانطور که میدانید بازاریابی، دانش برقراری ارتباط با مخاطب در مناسبترین زمان و بهترین حالت است و امروزه بازاریابی دیجیتال به همان معنا است با این تفاوت که باید جای دیگری به دنبال مخاطبانمان بگردیم و آنجا جایی جز اینترنت نیست. با همهگیر شدن استفاده از اینترنت و ایجاد تغییرات و تحولات در همه زمینهها، به طبع دنیای بازاریابی و کسبوکارها نیز دستخوش تغییرات شدهاند.
این مقدمه و شاید یادآوری کوچکی بود برای شروع بلاگ “برونسپاری در دیجیتال مارکتینگ”؛ مبحثی که امروز قصد داریم به آن بپردازیم.
بدون شک همه کسبوکارها به دنبال پیشرفت و یافتن فرصتهای جدید هستند تا بتوانند در رقابت با دیگر رقبایشان برنده باشند! برای پیشی گرفتن از رقبا و افزایش سود، معمولا دو روش وجود دارد؛ یا اینکه به استخدام نیرو جدید و تقسیم وظایف فکر کنید و یا اینکه بخشی از کار را برونسپاری کنید. قاعدتا یک تیم خبره و تازهنفس، بهتر از یک تیم با تفکر و دانش محدود است. البته ناگفته نماند که تصمیمگیری میان این دو راه بستگی به موقعیت کسبوکارها دارد و ماتریس SWOT یکی از ابزارهایی است که در این زمینه اطلاعاتی خوبی را در اختیار قرار میدهد. در صورتی که موقعیتتان مناسب است و توانایی برونسپاری را دارید، در ادامه با ما همراه باشید تا بیشتر با مزایای برون سپاری در دیجیتال مارکتینگ یا Outsourcing Digital Marketing آشنا بشویم:
برای موفقیت در عملکردها و دستیابی به نتیجه مورد نظر نیاز به رنج گستردهای از مهارتها دارید اما استخدام افراد حرفهای، کار نسبتا سختی است و سازمان را متحمل هزینههای زیادی میکند؛ با برونسپاری میتوانید هزینههای کمتری به نسبت استخدام افراد حرفهای و تمام وقت بپردازید. علاوهبر هزینه، گرد هم آوردن افراد حرفهای نیز کار نسبتا سختی است اما برونسپاری این امکان را میدهد تا طیف وسیعی از مهارتهای مورد نیاز را در کنار هم داشته باشید. طراحی و گرافیک، آنالیز دادهها، تحقیقات بازار و بهینهسازی موتورهای جستجو، همگی از مواردی هستند که میتوانید با برونسپاری، از مزایای آنها بهرهمند شوید.
آموزش، پروسه استخدام، زمان، هدررفت سرمایه و دیگر هزینههای غیرملموس تنها بخشی از هزینههایی است که کسبوکارها مجبور به صرف آنها هستند و قطعا این هزینهها برای کسبوکارهای نوپا و کوچک سنگین است. برونسپاری به آژانس دیجیتال مارکتینگ این امکان را میدهد تا بدون به خطر انداختن سرمایه، منابع و زمان به نتیجه دلخواه دست پیدا کنید.
یکی از مزایای برونسپاری به آژانس دیجیتال مارکتینگ این است که میتوانید با دیگر افراد با تجربه سازمانها، سروکار داشته باشید؛ چرا که آژانسها به در دست داشتن همزمان چندین پروژه عادت دارند، به چالشهای پیشرو آشناتر هستند و راههای گذر از آنها را نیز میدانند. به بیان سادهتر، پروژههای مشابه زیادی را در دست داشتهاند و میدانند چه چیزی به نفع شما و چه چیزی به ضررتان است.
برای رشد کسبوکار و رقابت با دیگر رقبا به پرورش، آموزش و فراهم کردن بستر آموزشی نیاز است. هرچند که یک قالب خاص برای حل کردن مشکلات ناشی از آموزش وجود ندارد و برای مرتفع کردن مشکلات پیشروی کارمندان، نیاز به طراحی برنامههای آموزشی متفاوتی است. یکی از مزایای برونسپاری این است که نیازی به گذر از فرآیند تربیت و آموزش نیست چرا که کارمندان دیگر آژانسها دانش و مهارت مورد نیاز شما را دارند.
یکی دیگر از مزایای برونسپاری این است که میگذارد روی مسائل مهمتر و هسته اصلی کسبوکارتان تمرکز کنید و زمان بیشتری را به مسائل داخلی سازمان و کسبوکارتان اختصاص بدهید. در واقع زمانی را که پیش از برونسپاری صرف مسائل کماهمیتتر میکردهاید از این به بعد میتوانید صرف مسائل مهمتر کنید.
یکی از منافع برونسپاری برداشتن فشار از روی دوش کارمندان است! خیلی وقتها با افزایش حجم کارها و بیشتر شدن مسئولیتها، کارمندان از اینکه نتوانند به موقع وظیفه مربوطه را انجام بدهند، استرس و فشار زیادی را متحمل میشوند؛ این فشار با غیبت و مرخصی افراد تیم بیشتر هم میشود اما برون سپاری این امکان را میدهد تا با خیال راحت روی انجام فعالیتهای دیگر تمرکز کنید و مطمئن باشید که تمامی اهداف تعیین شده مدنظر قرار گرفتهاند.
کمک گرفتن از آژانسها این امکان را میدهد تا در شرایط بحرانی و وقت کم به تقاضاهای مشتری بدون نگرانی نسبت به فشارکار و کمبود زمان پاسخ بدهیم. علاوهبر این، همکاری دراز مدت با آژانسهای دیجیتال مارکتینگ این فرصت را فراهم میکند تا در برنامهها و کمپینهای آینده نیز از تخصص و مهارت آنها بهره ببرید.
تصوری که نسبت به کسبوکارتان دارید مطمئنا تصور کاملتری است اما لزوما واقعبینانه نیست. یکی دیگر از مزایای برونسپاری ورود فکر تازه است تا از زاویهای دیگر به کسبوکارتان نگاه کنید و چشمانداز بهتری را با توجه به اطلاعات و بینش خودتان و بینش دیگران ترسیم کنید.
توجه به Lead Generation و شناسایی مخاطب هدف برای افزایش نرخ بازگشت سرمایه یا ROI از دیگر مزایای برونسپاری است. علاوهبر این حاشیه سود را گسترش میدهد و روی افزایش نرخهای تبدیل تمرکز دارد. همه این تلاشها برای دستیابی به نتیجه دلخواه ما است.
آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان به کمک دانش، مهارت و تجربه تیمهای حرفهای به شما در شناسایی چالشهای پیشرو و گذر از آنها و در نتیجه کسب نتیجه موردنظرتان کمک میکند.
ماتریس رشد- سهم بازار BCG یا Boston Consulting Group اولین بار توسط گروه مشاوره بوستون در سال 1970 به عنوان ابزاری برای تحلیل موقعیت استراتژیک کسبوکار مطرح شد. ساختار کلی ماتریس براساس منحنی چرخه عمر محصول شکل میگیرد و پورتفولیوی کسبوکار شما را در بلندمدت ترسیم میکند. توقف یا افزایش سرمایهگذاری در بخشها و برندهای مختلف یک کسبوکار، تصمیمی است که با کمک تحلیل ماتریس BCG گرفته میشود. دو بعد اصلی ماتریس عبارتند از:
ساختار ماتریس BCG از چهار بخش تشکیل شده است:
در این شرایط، به دلیل نرخ رشد بازار و سهم بازار کم، نمیتوان آینده روشنی را برای کسبوکار متصور شد. بهترین توصیه برای کسبوکاری که در این وضعیت قرار دارد، کاهش یا توقف سرمایهگذاری برای محصول و برند مورد نظر است. شرکت میتواند از طریق فروش و واگذاری داراییهای خود، به نقدینگی دست یابد و از این طریق بودجه لازم برای ارائه محصول جدید یا اجرای استراتژی نوین را فراهم نماید. طبق منحنی چرخه عمر، محصول در این شرایط در وضعیت افول قرار دارد.
در این شرایط، شرکت از سهم بازار مناسبی برخوردار است و میزان درآمد و نقدینگی، قابل توجه است اما به دلیل نرخ رشد کم بازار، سرمایهگذاری بیشتر در این حوزه میبایستی متوقف شود. محصول با توجه به منحنی چرخه عمر، در شرایط بلوغ قرار دارد، به همین دلیل کسبوکار میبایستی درآمد و سودآوری حاصله را در بخشهای جدید و نوآورانه به کار گیرد. تاخیر در تصمیمگیری، میتواند شرکت را با کاهش تدریجی سهم بازار، در شرایط سگ قرار دهد.
در این شرایط، به دلیل سهم بازار کم محصول، میزان نقدینگی شرکت و بازگشت سرمایه در وضعیت مناسبی قرار ندارد. با این حال، نرخ رشد بازار مثبت است و از طریق برنامهریزی و استراتژی درست، میتوان به سهم بازار بیشتر دست یافت. محصول در مرحله معرفی چرخه عمر خود قرار دارد و با استفاده از تبلیغات و راهبردهای بازاریابی میتوان سهم بازار آن را افزایش داد تا به ستاره، تغییر موقعیت پیدا کند.
این شرایط، ایدهآلترین حالت ممکن برای هر کسبوکار میباشد. به دلیل سهم بازار زیاد، میزان نقدینگی و درآمد شرکت مناسب است و در عین حال، نرخ رشد بازار مطلوب، امکان سرمایهگذاری بیشتر در این حوزه را فراهم مینماید. محصول در چرخه عمر خود به سرعت رشد میکند; با این حال تغییرات سریع تکنولوژی و محیطهای کسبوکار میبایستی مدنظر قرار بگیرد تا شرکت مدت طولانیتری در این شرایط باقی بماند.ماتریس BCG چارچوب ساده و قابل درکی از موقعیت استراتژیک پورتفولیوی کسبوکار، فراهم میکند و میتواند نقطه شروعی برای تحلیلهای پیچیدهتر باشد. با این حال، همانند تمامی ابزارهای تحلیلی، کمبودها و نقاط ضعفی را هم شامل میشود. در این ماتریس، تنها دو حالت کم و زیاد برای نرخ رشد و سهم بازار در نظر گرفتهشده و حالت متوسط، مدنظر قرار نگرفته است. علاوه بر این، از بسیاری از فاکتورهای خارجی اثرگذار بر شرایط رقابتی، چشمپوشی شده است. یکی از فرضیات این ماتریس آن است که سهم بازار زیاد، سودآوری بالایی را به دنبال دارد، درحالیکه در شرایط واقعی، این فرضیه لزوما درست نیست.
تحلیل موقعیت کسبوکار، یک فرایند مستمر و ضروری برای هر سازمان میباشد. با توجه به پویایی و پیچیدگی محیطهای کسبوکار کنونی، بازنگری در استراتژیها و برنامهریزی سازمان، ضروری است. ماتریس رشد- سهم بازار، ابزاری است که درک موقعیت کسبوکار و سهولت برنامهریزی را برای تصمیمگیرندگان امر فراهم میسازد. شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه خدمات تبلیغاتی، به شما امکان میدهد تا موقعیت رقابتی کسبوکار خود را از طریق افزایش سهم بازار و بازنگری در استراتژیهای بازاریابی، نسبت به رقبا مستحکم نمایید.