یکی از مباحث مهم در دیجیتال مارکتینگ و به خصوص فضای تبلیغات آنلاین، Retargeting است که در این بلاگ قصد داریم به چگونگی کارکرد و مزایای آن بپردازیم. Retargeting یا هدفگیری مجدد، به تبدیل بازدیدکنندههای وبسایتها به مشتریان دائمی میپردازد و برای تبلیغات، روی افرادی که با برندتان آشنایی دارند و به آن علاقه نشان دادهاند تمرکز میکند. در واقع اصلیترین نکته در Retargeting این است که تنها برای بازدیدکنندگانی که قبلا با وبسایت شما آشنا شدهاند و به آن سرزدهاند تبلیغ و هزینه میکنید.
مطمئنا میدانید که وبسایتها عموما ترافیک زیادی دارند اما احتمالا نمیدانید که طبق نتایج به دست آمده، متوسط نرخ تبدیل برای بازدیدهای اولیه تنها 2 درصد است. بدون شک این موضوع برای صاحبان کسبوکارها چالش بزرگی است و Retargeting یکی از مواردی است که این امکان را میدهد تا به 98 درصد باقی مانده نیز دست پیدا کرد.
در ادامه با هم به چگونگی فرآیند Retargeting و ردیابی مخاطبان میپردازیم.
Retargeting که در برخی موارد با عنوان Remarketing نیز از آن یاد میشود، فرآیندی است که بازدیدکنندههای وبسایت را به سمت اقدام کردن (Action) ترغیب میکند. در واقع این امکان را میدهد تا به صورت آنلاین، رفتار بازدیدکنندههای وبسایت را مورد بررسی قرار بدهید. این دقیقا همان کاری است که به کمک Cookie انجام میشود؛ احتمالا در هنگام جستجو در سایتهای مختلف با این عبارت مواجه شدهاید. Cookie فایل یا قطعهای از اطلاعات است که در Browser کاربر جاسازی میشود و اطلاعات وبسایتهای مشاهده شده را را ذخیره میکند و با ردیابی رفتار مشتری در وبسایتها، برای ترغیب مشتری و برنامهریزی برای هدایت درست او به سمت اقدام کردن، به شما کمک میکند. Cookie آگهیها را بر روی سایتهای دیگری که کاربر در حال بازدید آنها است قرار میدهد و او را ترغیب میکند تا با کلیک کردن بر روی تبلیغات، به سایت شما بازگردد. استفاده از این تبلیغات با توجه به مخاطبانی که قبلا به وبسایت شما سر زدهاند هدفگذاری میشود. دقیقا به همین دلیل است که از واژه Retargeting استفاده میکنیم؛ چرا که بازدیدکنندههای قبلی را دوباره مورد هدف قرار میدهید.
یکی از اصلیترین نکات در Retargeting ایجاد و افزایش آگاهی نسبت به برند است. تماشا و بازدید از تبلیغات درونبرنامهای در بستر سایتهای دیگر و به کمک Retargeting مخاطب را مجددا مورد هدف قرار میدهد و به اصطلاح با یک تلنگر، به صورت ناخودآگاه Brand Awareness را افزایش میدهد.
یکی دیگر از مزایای Retargeting تاثیر مثبت آن روی نرخهای تبدیل یا Conversion Rate ها است. بهینهسازی نرخهای تبدیل همانطور که در بلاگهای پیشین به آن پرداختهایم، Lead بیشتری را به قیف فروش هدایت میکند و بازدیدکنندههای سایت را که به هر دلیلی وبسایت را ترک کردهاند، به مشتریهای بالفعل تبدیل میکند.
یکی از مهمترین مزیتهای Retargeting افزایش فروش است. پیدا کردن مخاطبانی که به کالا و خدمات شما علاقه نشان دادهاند و درک این موضوع که چرا محصولات شما با دیگر محصولات دیگر رقبا متفاوت است به مرور فروش را گستردهتر میکند و به شدت نرخ ROI را افزایش میدهد. برای گرفتن نتیجه مطلوبتر، بهتر است که همزمان از چند تکنیک برای تجربه نرخ بازگشت سرمایه یا ROI استفاده کنیم. بهترین مدل Retargeting زمانی است که با بازاریابی درونگرا و برونگرا همراه باشد.
از دیگر مزایای این روش جذب مشتریان بالقوهای است که به سایت شما سر میزنند. بدون شک این روش از روشهای سنتیتر مثل Cold Calling که برای متقاعد کردن مشتریان احتمالی که علاقهای به برند شما ندارند، بهتر است. یک مثال بارز برای Cold Calling که در بازاریابی ایمیل نیز کاربرد دارد، ارسال ایمیل به گروهی از افرادی است که امکان دارد هیچ علاقهای به دریافت آن نداشته باشند و اساسا محصولات شما برای آنها جذاب نباشد. در حالی که Retargeting این امکان را میدهد تا به مشتریانی که علاقه نشان دادهاند، یادآوری کنید و آنها را به مرحله بعد سوق بدهید. در واقع این روش به شما کمک میکند تا تنها مخاطبانی که علاقهمند هستند را مورد توجه قرار بدهید.
یکی از موضوعاتی که همیشه باید مدنظر داشته باشید، تفاوت در مدل رفتاری، فکری و تصمیمگیری مخاطبان است. یکی از روشهایی که در موفقیتآمیز بودن Retargeting موثر است، بخشبندی مخاطبان است. این تکنیک این امکان را میدهد تا با توجه به پرسونا و رفتار مخاطب در هر مرحله از قیف فروش، پیام تبلیغاتتان را منتقل کنید. با توجه به این تکنیک، هنگامی که یک بازدیدکننده به صفحه اصلی وبسایت شما سر میزند میتوانید هدفگذاری کنید و آنها را نسبت به برندتان آگاه کنید.
Frequency Caps یکی از تکنیکهای کاربردی در تبلیغات است که به زبان ساده از سردرگمی مشتری جلوگیری میکند و تعداد دفعاتی که یک تبلیغ مشخص در وبسایت برای او به نمایش گذاشته میشود را محدود میکند. Frequency Caps میتواند موفقیت کمپینهای تبلیغاتی را گارانتی کند. حضور تبلیغات شما در همه جایگاهها و وبسایتها، ممکن است باعث ایجاد دید منفی نسبت به برند شما شود که Frequency Caps از بروز این مشکل جلوگیری میکند.
View-Through Conversions یا VTC تکنیک دیگری است که نرخهای تبدیل بعد از دیده شدن یک تبلیغ یا ویدیو را در اختیار ما قرار میدهد و روزانه بر اساس تغییرات پیش آمده گزارش را تغییر میدهد. این تکنیک، تبلیغاتی را که به سرعت باعث تصمیمگیری برای خرید نمیشوند را شناسایی میکند. VTC با توجه به نرخهای تبدیل به دست آمده بعد از دیده شدن تبلیغات، اطلاعات کاربردیای را در مورد عملکرد آنها در اختیار قرا میدهند.
Retargeting به نسبت دیگر روشها نتیجه بهتری را حاصل میکند اما خود نیز، محصول داشتن یک استراتژی خوب است. کمپین تبلیغاتی جامع، بازاریابی محتوا، فراهم کردن دادههای ارزشمند و تولید تبلیغات موثر و کاربردی نمونهای از استراتژیهایی هستند که در افزایش ترافیک وبسایت به شما کمک میکنند و Retargeting را امکانپذیر میکند.آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان با تدوین استراتژی Retargeting برای کسب بهترین نتیجهها، به شما در بازیابی دوباره مخاطبان هدفتان کمک میکند.
اتحاد استراتژیک (Strategic Alliance) یکی از راههای پیشروی شرکتها است که از طریق آن قادر خواهند بود فعالیتهای کسبوکار خود را گسترش دهند. این ابزار به تحقق استراتژیهای سازمان کمک میکند. در این بلاگ قصد داریم اتحاد استراتژیک و مهمترین انگیزههایی که منجر میشود سازمانها از این ابزار استفاده کنند را بررسی نماییم.
هنگامی که دو یا چند بنگاه کسبوکار برای رسیدن به اهداف مشترک با یکدیگر توافق کرده و قرارداد همکاری منعقد میکنند، یک اتحاد استراتژیک شکل میگیرد. در برخی از قراردادها، سهام به اشتراک گذاشته میشود ولی این ویژگی لزوما در تمامی اتحادها وجود ندارد. برای مثال زمانی که نوکیا و مایکروسافت برای تولید گوشیهای هوشمند، قرارداد امضا کردند، سهامی بین دو شرکت، مبادله نشد.
در بعضی اتحادهای استراتژیک، بنگاهها اقدام به سرمایهگذاری مشترک در زمینه خاصی میکنند. تمامی همکاریهای استراتژیک به منظور رسیدن به اهداف مشخص و از پیش تعیین شدهای انجام میشود. روابط بلندمدت میان بنگاهها نیز میتواند حالتی از همکاریهای برون سازمانی باشد که منجر به سودآوری و بهبود مستمر میشود. روابط تویوتا با تامینکنندههایش نمونهای از همکاری مستمر و بلندمدت است که به تمام اعضای مجموعه، منفعت میرساند.
اتحادهای استراتژیک دارای ویژگیهای زیر هستند:
از طریق قرارداد همکاری، شرکتها قادر خواهند بود از منابع و توانمندیهای بنگاه دیگر بهرهبرداری کنند. نکتهای که میبایست به آن توجه کرد این است که اتحاد استراتژیک به معنای تملک منابع و داراییهای سازمان مقابل نیست، بلکه شرایطی برای هر سازمان فراهم میشود که از قابلیتهای طرف مقابل برای پیشرفت و سودآوری استفاده نماید. همکاری طولانی مدت 25 ساله میان اچ پی (HP) و مایکروسافت، شرایط یادگیری و استفاده از منابع و قابلیتها را برای هر دو سازمان فراهم نموده است. از سوی دیگر، رهبری خود در سهم بازار را از طریق نوآوری و بهرهوری مستمر، حفظ نمودهاند.
شرکتها از طریق اتحاد استراتژیک، میزان ریسک و خطر شکست در پروژههای عظیم سرمایهگذاری را میان خود تقسیم میکنند. بدین ترتیب هزینه شکست و پیامدهای مرتبط با آن در طرحهای کلان، برای هر سازمان به حداقل میرسد. به همین علت، پروژههای عظیم نفتی یا قراردادهای تسلیحاتی عموما به صورت مشترک صورت میپذیرد.
اتحاد استراتژیک یکی از ابزارهای موثر و مفید در پیشرفت اهداف استراتژیک سازمان است. در محیط پیچیده کسبوکار کنونی، شرکتها از طریق این ابزار قادر به توسعه فعالیتها و کسب مزیت رقابتی خواهند بود. با این حال تفاوتهای فرهنگی میان شرکتها به خصوص در اتحادهای استراتژیک بین المللی میبایستی به طور ویژه مورد توجه قرار بگیرد. در غیر این صورت قراردادها با شکست و هزینه زیادی مواجه خواهند شد. در بلاگهای پیشین و بحث نظریه بازی مشاهده کردیم که چگونه عدم همکاری طرفین بازی در معمای ساده زندانی، منجر به تحمیل هزینههایی شد که با مشارکت، قابل پیشگیری بود. شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه خدمات تبلیغاتی از طریق اجرایکمپینهای جامع بازاریابی، تولید محتوای وایرال و تکنیکهای خلاقانه بازاریابی، کسبوکار شما را در رسیدن به اهداف استراتژیک یاری مینماید.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
در بلاگهای قبل به ویژگیهای محیط کسبوکار امروزی و نظریه بازی اشاره کردیم. نظریه بازی برای ترسیم شرایط محیط کنونی رقابت معرفی و مهمترین معیارهایی که میبایست در رقابتهای تجاری مورد توجه قرار بگیرد، مطرح شد. در این بلاگ و در ادامه مبحث نظریه بازی، قصد داریم به معمای ساده زندانی و مهمترین معیارهای ارزیابی رقبا برای کسب برتری و مزیت رقابتی در فضای کسبوکار بپردازیم.
معمای کلاسیک زندانی، یکی از سادهترین حالتهای بازی است که در محیط رقابتی، میتواند به کار گرفته شده و تحلیل شرایط و تصمیمگیری را برای رهبران کسبوکار سادهتر نماید. بازی کلاسیک زندانی، از یک جفت مظنون گناهکار تشکیل میشود که هر یک به طور مجزا دستگیر میشوند و مورد بازجویی قرار میگیرند. معما اینجا است که اگر هر یک به دیگری خیانت کند، در نهایت زندانی میشود. اما در صورتیکه هر دو ساکت بمانند، آزاد خواهند شد؛ زیرا مدرکی علیه آنها وجود ندارد.
این معما میتواند در تمام شرایط رقابتی و یا مسائل و رویدادهای مختلف غیرتجاری معادلسازی شود. برای مثال در صنعت کنسولهای بازی، سونی و مایکروسافت را در نظر بگیرید که هر یک از آنها میتوانند سرمایهگذاری زیاد یا کمی را در حوزه تبلیغات انجام دهند. شرایط رقابتی به صورت زیر تعریف میشود:(در هر سلول عدد پایین سمت چپ نشاندهنده عواید XBOX و عدد بالا سمت راست نشاندهنده عواید Play Station است)
بهترین حالت از لحاظ هزینهای برای هر دو برند، صرف بودجه تبلیغاتی کم برای محصول است (سلول بالا سمت چپ) اما در صورت عدم همکاری، بودجه تبلیغاتی زیاد به هر دو شرکت تحمیل میشود (سلول پایین سمت راست). در عین حال این نگرانی وجود دارد که رقیب به صورت غافلگیرانه برای کسب سود و فروش بیشتر، بودجه تبلیغاتی زیادی را صرف نماید و اگر بنگاه در این زمینه سرمایهگذاری نکرده باشد، سود زیادی را در مقایسه با رقیبش از دست خواهد داد. پیشبینی ناپذیر بودن رفتار رقیب در تمامی زمینههای تصمیمگیری، رقابتهای کنونی را با پیچیدگی زیادی روبهرو کرده است.
بنگاه چگونه میتواند از معمای زندانی رهایی یابد؟ یکی از راهحلهای موجود، استراتژی تهدید است. مافیا با استفاده از انتقامهای شدید به منظور پیشبرد “اصل سکوت”، تعادل را از سمت مظنونینی که هر دو اعتراف میکنند به این سمت میبرند که هر دو ساکت باقی بمانند. به طور مشابه، اگر مایکروسافت و سونی دیگری را با کاهش قیمتهای تهاجمی تهدید کند و شرکت دیگر، مزیت رقابتی را در تبلیغات خود قرار دهد، تعادل به سمت سلول بالا سمت چپ منتقل میشود.
در بحث نظریه بازی و هنگام تحلیل رقبا، معیارهای زیر را مدنظر داشته باشید:
نحوه رقابت فعلی رقبایتان را بشناسید. سبک بازی آنها در برابر شما چگونه است؟ چشمانداز، بیانیه ماموریت و ارزش که در مرحله تدوین استراتژی مشخص میشوند، نحوه کلی رقابت هر سازمان را مشخص مینمایند.
برای پیشبینی حرکات رقبا، اهداف آنها را در نظر بگیرید. آیا اهداف مالی را دنبال میکنند یا به دنبال سهم بازار بیشتر هستند. چنانچه رقبای شما به دنبال سهم بازار باشند، واکنش آنها در برابر شما تهاجمی خواهد بود. سختترین رقبا، سازمانهایی هستند که به دنبال سود مستقیم نباشند (سازمانهای دولتی). به یاد داشته باشید هرچه رقبای شما از عملکرد فعلی خود، رضایت بیشتری داشته باشند، احتمال ادامهدادن استراتژی کنونی آنها بیشتر است.
جستجو کنید که رقبای شما چه تصوری از خود و محیط صنعتی که در آن مشغول فعالیت هستید، دارند. تصمیماتی که رقبایتان در خصوص کسبوکار میگیرند، تحت تاثیر فرضیات و باورهای آنها از شرایط رقابتی است. با دانستن فرضیات آنها، میتوانید تصمیمات یا استراتژیهای آنها را تا حدودی پیشبینی کنید.
میزان توانایی و شدت رقابت با بررسی منابع و قابلیتهای رقیب مشخص میشود. برای مثال چنانچه حجم نقدینگی رقیب شما بالا باشد، راهاندازی استراتژی قیمت رقابتی از جانب شما عاقلانه نیست. تحلیل نقاط قوت و ضعف رقبا در طراحی استراتژی، به همین منظور انجام میشود.
معمای کلاسیک زندانی سادهترین حالت رقابتی را نشان میدهد. هرچه تعداد رقبا افزایش یابد یا گزینههای تصمیمگیری بیشتری پیش روی شرکت باشد، مسئله دشوارتر خواهد شد. پیچیدگی فضای کسبوکار و حرکات رقیب، بر استراتژی سازمانها اثرگذار است. در شرایطی که کوچکترین اقدام و تصمیم، میتواند بر سازمان و شرکتهای رقیب، تاثیری قابل توجه داشته باشد، لزوم توجه به استراتژی را بیش از پیش نموده است. در این میان، تبلیغات به عنوان یک ابزار آگاهی دهنده و یک مزیت رقابتی، اجرای استراتژیهای سازمان را آسانتر میکند. شرکت تبلیغات مات، با ارائه طیف وسیعی از خدمات تبلیغاتی، پیام کسبوکار شما را از طریق کانالهای درست اطلاعرسانی ورسانههای تبلیغاتی به مخاطبان میرساند.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
با پیشرفت تکنولوژی و ورود به فضای دیجیتال، میتوانیم از وبسایت به عنوان یکی از مهمترین داراییهای دیجیتال برای هر کسب و کار یاد کنیم. کسب و کارها باید علاوه بر طراحی یک وبسایت جذاب، به کمک استراتژیهای بازاریابی محتوا، مقالاتی بسیار خوب و آموزنده را در قسمت بلاگ منتشر کنند. کیفیت مقالات یک وبسایت میتواند یکی از عوامل مهم در نشان دادن اعتبار آن کسب و کار باشد، چرا که نشان میدهد تا چه حد برای مخاطبان ارزش قائل هستند و برای جلب رضایت آنان تلاش میکنند. به علاوه، تولید محتوای جذاب در بهینهسازی موتورهای جست و جو (SEO) نقشی اساسی دارد. اگر مخاطب بتواند پس از وارد کردن کلمات کلیدی در موتورهای جست و جو، پاسخ سوالات خود را درون مقالات وبسایت شما بیابد، نیازهایش رفع شود و اطلاعات مفید و ارزشمندی به دست آورد، مقالات وبسایت شما برایش بسیار جذاب خواهد بود و دائماً شما را دنبال میکند. در این حالت ممکن است وبسایت شما را به عنوان منبعی مفید به دیگران معرفی کرده یا مقالات شما را در شبکههای اجتماعی منتشر کند. بنابراین ترافیک وبسایت شما به طرز چشمگیری افزایش خواهد یافت.
اگرچه نوشتن هر مقاله معمولاً با توجه به تقاوت در موضوع، پرسونای مخاطب و صنعت هر کسب و کار میتواند تا حدودی متفاوت باشد، اما نکات زیر میتواند در نوشتن یک مقالهی خوب و جذاب برای یک وبسایت موثر واقع شود:
طبق مطالعات انجام شده، حدود 80 درصد افراد فقط تیتر را میخوانند و تنها 20 درصد تصمیم میگیرند ادامهی مطلب را مطالعه کنند. این نکته، اهمیت نوشتن تیترهای جذاب در ایجاد انگیزه برای مخاطبان را یادآور میشود. تیتر یا عنوان مقالهی شما باید به حدی جذاب باشد که مخاطب را به کلیک و خواندن مطلب ترغیب کند. برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه میتوانید مقالهی 13 راه برای نوشتن تیترهای جذاب و پر بازدید را مطالعه کنید.
انتخاب موضوعات و لحن نگارش مقالات باید با پرسونای مخاطب متناسب باشد و نیازها و سلایق آنان مد نظر قرار داده شود. برای مثال، یک مقالهی علمی که غالباً مخاطب بزرگسال دارد، نباید با لحنی عامیانه نوشته شود، چرا که از دید مخاطب جذاب و معتبر نخواهد بود.
معمولاً وقتی افراد در فضای دیجیتال به دنبال یافتن پاسخ پرسشهای خود یا مطالعه هستند، به دلیل محدودیت در وقت یا حوصله، ترجیح میدهند سریع به نتیجهی مورد نظر برسند. پاراگراف اول هر مقاله، نقش بسیار مهمی در ایجاد احساس اولیهی مخاطب دارد. به طوری که با خواندن آن انگیزهی خواندن ادامهی مطلب در او ایجاد میشود. این قسمت باید یک دید کلی از محتوای مقاله را برای خواننده ترسیم کند.
بدنه یا متن اصلی مقاله، علاوه بر داشتن اطلاعات مفید، با ارزش و معتبر به لحاظ علمی و مفهومی، باید از جهت نگارشی ساختار درستی داشته باشد. بهتر است تعداد کلمات نوشته شده حدود 600 تا 750 کلمه باشد تا در کوتاهترین زمان و بدون زیادهگویی، مفهوم را به خواننده منتقل کند. به علاوه، محتوای متن اصلی باید منعکس کنندهی عنوان بوده و مواردی که در پاراگراف اول به صورت کلی به آن اشاره شد را شرح و بسط دهد. همچنین برای افزایش جذابیت مقاله، میتوانید از ویدیوها، تصاویر یا اینفوگرافیها استفاده کنید.
اگر در مقالهی شما به جز تیتر اصلی، هیچ عنوان یا زیرعنوانی نداشته باشد، تمایل مخاطب به خواندن متن بسیار کم خواهد شد. استفاده از عنوانها و زیرعنوانها برای هر پاراگراف در یک مقاله، علاوه بر جلب توجه مخاطب و ترغیب او به ادامهی مطالعه، موضوع محتوای هر بخش را تفکیک میکند. به علاوه، استفاده از کلمات کلیدی در تیترها و زیرتیترها در بهینهسازی موتورهای جست و جو موثر است.
برای نوشتن یک مقالهی خوب، باید از قواعد لازم در بهینهسازی موتورهای جست و جو(SEO) پیروی کرد. از جمله این قوانین میتوان علاوه بر اصالت و کیفیت محتوا، به استفادهی مناسب از کلمات کلیدی در عنوان اصلی، زیرعنوانها، متن و متن لینک است. به علاوه، برای برقراری ارتباط میان مقالات وبسایت و هدایت و ترغیب مخاطب به خواندن سایر مطالب مرتبط با موضوع، استفاده از لینک بیلدینگ داخلی را فراموش نکنید.
لازم است در پایان مقاله، یک پاراگراف به عنوان جمعبندی نهایی و نتیجهگیری کلی آورده شود. پس از پایان مقاله میتوانید در صورت لزوم با قرار دادن دکمههای فراخوان یا CTA، مخاطب را به انجام عملی خاص ترغیب کنید.
اگر صاحب یک کسب و کار هستید و تا کنون به طراحی وبسایت یا نشر مقالات ارزشمند در بلاگ فکر نکردهاید، پیشنهاد میکنیم جهت بهرهگیری از مزایای داشتن یک وبسایت با محتوای ارزشمند، از مشاورهی متخصصان تیم تولید محتوا و تیم توسعه و طراحی وبسایت آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان کمک بگیرید.
نتورک مارکتینگ (بازاریابی شبکهای) یا Multi-Level Marketing که با عنوانهایی چون Referral Marketing و Pyramid Selling نیز از آن یاد میشود، روشی مبتنی بر بازاریابی مشارکتی و بازاریابی دهانبهدهان است. در بازاریابی شبکهای این امکان وجود دارد تا افراد با فروش محصولات به مشتریان بالقوه و عضوگیری همان مشتریان، کمیسیون خود را دریافت کنند. دریافت کمیسیون، بعد از فروش هر محصول به وسیله افراد زیرمجموعه صورت میگیرد. علت استفاده از عنوان بازاریابی چند سطحی (MLM) یا فروش هرمی نیز به همین منظور است.
یکی از مزایای روش بازاریابی شبکهای یا Network Marketing این است که نیازی به صرف بودجههای هنگفت برای تبلیغات وجود ندارد و تنها با ایجاد ارتباطات شخصی میتوان به نتیجه موردنظر دست پیدا کرد. در واقع فروش بدون واسطه و بدون نیاز به روشهای هزینهبر تبلیغاتی تنها با تبلیغات کلامی و به اصطلاح چهره به چهره صورت میگیرد. علاوهبر این، موقعیت فروش در هر زمان و مکانی وجود دارد.
در بازاریابی شبکهای هر فرد علاوه بر کمیسیونی که خودش برای فروش دریافت میکند، از بابت فروش افراد زیرمجموعه خود نیز، کمیسیون دریافت میکند. در واقع سود بیشتر هر فرد وابسته به میزان فروش خود و دیگر زیرمجموعههای او است. در این روش هر سازمانی برنامه پرداختی مختص به خود را دارد اما چیزی که در سیستم خدمات جبران همه کسبوکارها یکسان است، جریانهای درآمدی است.
باید در نظر داشته باشید که بازاریابی شبکهای روشی کاملا متفاوت از شرکتهای هرمی دارد؛ چرا که در شرکتهای هرمی بحثی از محصول و خدمت برای فروش نیست و تنها سرمایه موجود، پولی است که مشتریان وارد شرکتهای هرمی میکنند که عموما این سرمایه نیز صرف عضوگیری افراد میشود. در نهایت با گذر زمان، هرم با همه اعضای گروه به جز تعداد معدودی که در صدر هرم قرار دارند، فرو میریزد. اما در مدل بازاریابی شبکهای، محصول و خدماتی برای فروش وجود دارد که توزیع و فروش آن از طریق مشتریان راضی صورت میگیرد؛ در واقع فرد با فروش محصول به افراد دیگر و ترغیب همان افراد برای ارتباطگیری با گروه دیگری از افراد و فروش همان محصول، تلاش میکند تا پروسه فروش را ادامهدار کند. البته روند این فرآیند تا جایی است که کیفیت محصول یا خدمت حفظ شود. علاوهبر این، برعکس سازمانهای هرمی، در نتورک مارکتینگ تنها عضوگیری موضوع اصلی نیست بلکه مرحله بعدی آموزش افراد و توسعه مهارتهای اعضای گروه است؛ تا فروشنده و هر کدام از زیرمجموعهها بتوانند با یک مشتری بالقوه برای فروش محصولات در تماس باشند و از طریق همان مشتری با مشتریهای بالقوه دیگر ارتباط برقرار کنند. تمام هدفی که در این نوع از بازاریابی دنبال میشود، استخدام یا به اصطلاح عضوگیری افراد بیشتر و فروش بیشتر، برای دریافت حقوق یا همان کمیسیون بیشتر است.
در ادامه به مهارتهایی میپردازیم که برای موفقیت در نتورک مارکتینگ به آنها نیازمند هستیم.
یکی از مهارتهای پایه و اساسی در بازاریابی شبکهای، داشتن ارتباطات قوی و تلاش برای ایجاد اعتماد در افراد است. قدرت ساخت روابط صمیمیتر با افراد این امکان را میدهد تا نیازها را سریعتر شناسایی کنید و برای تحلیل بهتر سوالهایتان را سنجیدهتر مطرح کنید.
بعد از جلب اعتماد دیگران، نوبت به حفظ و نگهداری ارتباطات است؛ از آنها دعوت کنید تا با برند، محصولات و سابقه شما بیشتر آشنا شوند. بهتر است این حس را القا کنید که تنها به دنبال فروش نیستید و تلاش میکنید تا مشکلات را بشناسید و به نیازها پاسخ بدهید. در این مرحله بسیاری از کسبوکارها با شکست مواجه میشوند؛ چرا که مشتریان بالقوه به خودی خود به سمت کسبوکارها نمیآیند و این وظیفه شما است تا آنها را حفظ کنید.
مورد دیگر، شناسایی مشتریان بالقوه و Lead ها است؛ اینکه بدانید مخاطب شما دقیقا چه افرادی هستند، از هدر رفت بسیاری از هزینهها جلوگیری میکند؛ گزینش دقیق مخاطبان فعلی، تیم فروش آینده شما را میسازد. تکنیک Mirroring هم میتواند در ساخت روابط مفید باشد؛ تنها کافی است تا حدی به استایل افرادی که با آنها در ارتباط هستید، خود را نزدیک کنید تا احساس شباهت را در طرف مقابل ایجاد کنید.
دیگر مهارتهایی که در بازاریابی شبکهای مورد نیاز است، مهارت مذاکره و تیمسازی در افراد است؛ اینکه بتوانید افراد را هم برای فروش محصول خود متقاعد کنید و هم این توانایی را داشته باشید تا آنها را به عضویت خود در بیاورید، زیرمجموعه خود را گسترش دهید و در واقع تیمسازی کنید. ایجاد انگیزه و ترغیب بیشتر آنها به فروش در نهایت هم برای تیم فروش و هم سازمان، منفعت دارد.
ارتباطات قوی، شناسایی مشتریان بالقوه، شناسایی علاقه و نیاز آنها و در نهایت هدایت آنها به قیف فروش همگی از مولفههای اصلی بازاریابی شبکهای هستند. بهخاطر داشته باشید که توسعه مهارتهای فردی در خود و در نهایت در بقیه افراد، شما را به موفقیت در مدل بازاریابی شبکهای نزدیکتر میکند.